کلمه جو
صفحه اصلی

misconstrue


بدتعبیر کردن، اشتباه فهمیدن، کژ برداشت کردن، بد تفسیر کردن، در فهمیدن مقصود کسی اشتباه کردن

انگلیسی به فارسی

بد تعبیر کردن،بد تفسیر کردن،در فهمیدن مقصود(کسی)اشتباه کردن


اشتباه نکنید


انگلیسی به انگلیسی

• misinterpret, misunderstand
if you misconstrue something that happens or something that is said, you interpret it wrongly; a formal word.

مترادف و متضاد

get a wrong or false impression


Synonyms: distort, exaggerate, misapprehend, misconceive, misinterpret, misjudge, misread, mistake, mistranslate, misunderstand, pervert, take the wrong way


Antonyms: discern, get, perceive, understand


جملات نمونه

1. don't misconstrue my intention
منظور مرا سو تعبیر نکن.

2. She said Harris had misconstrued her comments.
[ترجمه ترگمان]او گفت هار یس تعبیر او را بد تعبیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او گفت که هریس نظراتش را نادیده گرفته است

3. Their caution was misconstrued as cowardice.
[ترجمه ترگمان]احتیاط آن ها مانند بزدلی بود
[ترجمه گوگل]احتیاط آنها به عنوان بدبختی نادرست است

4. His behaviour could easily be misconstrued.
[ترجمه ترگمان]رفتار او به راحتی می تواند بد تعبیر شود
[ترجمه گوگل]رفتار او به راحتی می تواند نادرست باشد

5. You have completely misconstrued what I said.
[ترجمه ترگمان]تو به طور کامل حرف های من را بد تعبیر کردی
[ترجمه گوگل]شما آنچه را که گفتم کاملا اشتباه گرفته اید

6. It is easy to misconstrue confidence as arrogance.
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توان اعتماد به نفس را به عنوان تکبر تلقی کرد
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس به عنوان غرور، آسان است

7. You have completely misconstrued me/my words/what I said.
[ترجمه ترگمان]شما کاملا مرا تعبیر کردید \/ کلمات من \/ آنچه گفتم
[ترجمه گوگل]شما به طور کامل به اشتباه تفسیر من / کلمات / آنچه که من گفتم

8. An outsider might misconstrue the nature of the relationship.
[ترجمه ترگمان]یک غریبه ممکن است ماهیت رابطه را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]یک بیگانه ممکن است ماهیت رابطه را تصحیح کند

9. When your overtures are misconstrued, the prudent course is sometimes to apologise and withdraw.
[ترجمه ترگمان]زمانی که پیشنهادهای شما بد تعبیر می شوند، البته گاهی باید عذرخواهی کرده و عقب نشینی کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که تعصب شما غلط است، دوره گمراه کننده گاهی عذر خواهی و بیرون آمدن است

10. It couldn t possibly be misconstrued as a cry for help.
[ترجمه ترگمان]ممکن نبود به عنوان گریه برای کمک سو تعبیر دیگری باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است به عنوان یک گریه برای کمک به اشتباه تفسیر شود

11. You have misconstrued my words.
[ترجمه ترگمان]تو کلمات من را سو تعبیر می کنی
[ترجمه گوگل]شما کلمات من را نادیده گرفته اید

12. I wouldn't want it to be misconstrued.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم که این سو تعبیر دیگری باشد
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم آن را غلط تفسیر کنم

13. You misconstrue his statement. I don't think the statements on rural illiteracy are true anymore. The statistics he cites are from the 50's and 60's.
[ترجمه ترگمان]شما اظهارات او را تایید می کنید من فکر نمی کنم که اظهارات مربوط به بی سوادی روستایی دیگر واقعیت داشته باشد آماری که او ذکر می کند از دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی است
[ترجمه گوگل]شما بیانیه خود را بی اعتبار می کنید من فکر نمی کنم اظهارات بیسوادی روستایی درست باشد آمار او اشاره دارد از 50 و 60 سالگی است

14. Do not misconstrue it as an effort to exert force or pressure.
[ترجمه ترگمان]آن را به عنوان یک تلاش برای اعمال زور یا فشار قرار ندهید
[ترجمه گوگل]این را به عنوان تلاشی برای اعمال فشار یا فشار نادرست انجام ندهید

Don't misconstrue my intention.

منظور مرا سوء تعبیر نکن.


پیشنهاد کاربران

( به ) اشتباه درک کردن، کژفهمی، کج فهمی، کج اندیشی


کلمات دیگر: