کلمه جو
صفحه اصلی

coop


معنی : قفس، زندان، مرغدان، اغل گوسفند، در قید گذاشتن، محبوس کردن
معانی دیگر : (معمولا با: in یا up) محبوس کردن، در مرغدان یا قفس قرار دادن، آغل (برای ماکیان)، (هر جای بسته و محدود کننده) کران بند، (خودمانی) زندان، جای تنگ و تاریک، (امریکا - خودمانی - در مورد پاسبان یا نگهبان) هنگام کشیک چرت زدن، درقفس محبوس کردن، cooperative تعاونی

انگلیسی به فارسی

قفس، مرغدان، آغل گوسفند، زندان، (در قفس) محبوس کردن، (مجازاً) در قید گذاشتن


کوک، قفس، زندان، مرغدان، اغل گوسفند، محبوس کردن، در قید گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: fly the coop
(1) تعریف: a cage or enclosure for small animals, esp. birds.

(2) تعریف: any small, confining place.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: coops, cooping, cooped
• : تعریف: to confine in or as in a coop (often fol. by "up").
مشابه: hold, pound, shut up

- The doctor's orders cooped me up in this house for two weeks.
[ترجمه ترگمان] دستور دکتره دو هفته دیگه منو تو این خونه زندانی کرده
[ترجمه گوگل] دستورات پزشکان در این خانه به مدت دو هفته من را تشکیل دادند
اسم ( noun )
• : تعریف: a cooperative store, dormitory, association, or the like.

• cage, pen, henhouse; cooperative, collectively owned and operated business
confine; place in a pen or coop; cage
a co-op is a co-operative; an informal word.

مترادف و متضاد

قفس (اسم)
coop, birdhouse, cage, hutch

زندان (اسم)
tolbooth, jail, coop, grate, prison, bridewell, dungeon, gaol, quod, house of correction, calaboose, hothouse, presidio, pokey, tollbooth

مرغدان (اسم)
coop, hennery, cote, hencoop

اغل گوسفند (اسم)
coop, fold, sheepfold, sheepcote

در قید گذاشتن (فعل)
coop, cramp

محبوس کردن (فعل)
arrest, jail, coop

pen


Synonyms: birdcage, cage, corral, enclosure, hutch, lock-up, mew, pound


confine


Synonyms: cage, close in, corral, detain, enclose, fence in, hem in, hold captive, hold prisoner, impound, imprison, incarcerate, intern, keep, lock up, pen, put under lock and key, shut in, shut up, trap


Antonyms: set free


جملات نمونه

1. fly the coop
(امریکا - خودمانی) فرار کردن (به ویژه از زندان)

2. We have to coop the dog up all day.
[ترجمه 🌠MM93🌠] ما مجبور هستیم این سگ را در تمام طول روز محبوس کنیم.
[ترجمه ترگمان]ما باید تمام روز این سگ رو coop کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید سگ را در تمام طول روز بپوشانیم

3. Lionel built a coop so that they could raise chickens and have a supply of fresh eggs.
[ترجمه ترگمان]لیونل یک مرغدانی ساخت تا آن ها بتوانند مرغ پرورش دهند و مقداری تخم مرغ تازه بیاورند
[ترجمه گوگل]لیونل یک کابین را ساخت تا بتواند جوجه ها را پرورش دهد و تخم مرغ های تازه تهیه کند

4. All my children have flown the coop now.
[ترجمه ترگمان]همه بچه های من از قفس پریدند
[ترجمه گوگل]همه بچه های من هم اکنون همکاری می کنند

5. When the men were building a new chicken coop, she would go out and help in whatever way she could.
[ترجمه ترگمان]وقتی کارگران مشغول ساختن لانه مرغ ها بودند، او از اتاق بیرون می رفت و در هر راهی که می توانست کمک می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی مردان ساخت یک مرغ جدید را انجام دادند، او به هر نحوی که می توانست کمک کند

6. One burned the chicken coop to the ground.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها قفس مرغ ها را آتش زد
[ترجمه گوگل]یک مرغ مرغ را به زمین سوخته بود

7. Kalchu went to the chicken coop and lifted the hatch.
[ترجمه ترگمان]Kalchu به سمت قفس مرغ ها رفت و دریچه را باز کرد
[ترجمه گوگل]کلچو به جارو مرغ رفت و چمدان را برداشت

8. Since the crisis, the manager explains, the coop has not been able to afford fertilizers.
[ترجمه ترگمان]مدیر توضیح می دهد که از زمان بحران قادر به پرداخت کودهای شیمیایی نبوده است
[ترجمه گوگل]از زمان بحران، مدیر توضیح می دهد که جواهرات قادر به خرج کردن کود نیستند

9. Snared rabbits: slept in a chicken coop: down in the underworld of docks.
[ترجمه ترگمان]خرگوش snared: در یک لانه مرغ ها خوابیده بودند و در دنیای زیرزمینی بارانداز به سر می بردند
[ترجمه گوگل]خرگوش های خرگوش در یک کوه مرغ در زیرزمینی اسکله خوابیدند

10. Why willingly let the fox into the chicken coop?
[ترجمه ترگمان]چرا با کمال میل به روباه وارد قفس مرغ ها شده؟
[ترجمه گوگل]چرا دلسرد کننده به روباه به جوجه مرغ اجازه دهید؟

11. Since when, another hen started sitting in chicken coop as well.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان که مرغی دیگر شروع به نشستن در مرغدانی کرد
[ترجمه گوگل]از آن زمان، یک مرغ دیگری هم در مرغ مرغ نیز نشسته بود

12. The percentage who flew the coop in 20 at 3%, is approaching 2007 (pre-recession) levels, and PwC's researchers expect that to double, to 7%, by 20
[ترجمه ترگمان]درصد افرادی که در سن ۲۰ سالگی با سرعت به میزان ۲۰ درصد پرواز کردند، در حال نزدیک شدن به سطح سال ۲۰۰۷ (قبل از رکود)، و محققان PwC انتظار دارند که تا ۲۰ درصد، برابر با ۷ درصد
[ترجمه گوگل]درصد افرادی که این کارخانه را با 20 درصد در 3 درصد پرواز کرده است، در حال نزدیک شدن به سطح (قبل از رکود اقتصادی) سال 2007 است و محققان PwC انتظار دارند که دوبرابر شوند تا 7 درصد، 20

13. And it is also used to deodorize the coop.
[ترجمه ترگمان]و همچنین از آن برای تمیز کردن مرغدانی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]و همچنین استفاده شده است برای تمیز کردن جواهرات

14. Her father dragged an old chicken coop up to the smokehouse and improvised a makeshift homestead that sheltered the family for over a year. Eight people slept in two beds.
[ترجمه ترگمان]پدرش یک مرغ خانگی قدیمی را به آشپزخانه برد و یک خانه اربابی موقتی درست کرد که یک سال تمام خانواده را در پناه آن قرار داده بود هشت نفر در دو تخت خواب می خوابیدند
[ترجمه گوگل]پدرش یک کباب مرغ قدیمی را به دودخانه کشید و خانه ای را که به مدت بیش از یک سال برای خانواده اش سرپوش گذاشت، بدل ساخت هشت نفر در دو تختخواب خوابیدند

Several prisoners were cooped up in the same cell.

چندین زندانی در یک سلول کوچک حبس شده بودند.


اصطلاحات

fly the coop

(امریکا - عامیانه) فرار کردن (به ویژه از زندان)


پیشنهاد کاربران

A small cage

آپارتمانی که صاحب خانه خود در آن ساکن است

Co - operation:همکاری، تعاون


کلمات دیگر: