کلمه جو
صفحه اصلی

helpfully


سودمندانه، چنانکه سودبخشدیاکمک دهد، بطورمفید

انگلیسی به فارسی

سودمندانه، بطور مفید


با کمک


انگلیسی به انگلیسی

• usefully, in a beneficial manner

مترادف و متضاد

usefully


Synonyms: beneficially, constructively, kindly, profitably, advantageously, effectively


جملات نمونه

1. 'Let me explain!' he added helpfully.
[ترجمه ترگمان]! بذار توضیح بدم او جمله اش را اضافه کرد:
[ترجمه گوگل]'بگذار توضیح بدهم!' او با کمک اضافه کرد

2. She helpfully suggested that I try the local library.
[ترجمه ترگمان]او helpfully پیشنهاد کرد که من کتابخانه محلی را امتحان کنم
[ترجمه گوگل]او به من کمک کرد تا کتابخانه محلی را امتحان کنم

3. He gave his name and then helpfully spelt it.
[ترجمه ترگمان]او نام خود را به او داد و آن را هجی کرد
[ترجمه گوگل]او نام او را داد و سپس با کمک آن آن را امضا کرد

4. The manufacturers helpfully provide an instruction manual.
[ترجمه Shr Zamani] تولیدکنندگان به طرز مفیدی یک کتابچه راهنما ارائه دادند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان helpfully یک کتابچه راهنما را ارایه دهند
[ترجمه گوگل]تولید کنندگان به طرز مفید ارائه یک کتابچه راهنمای کاربر

5. They had helpfully provided us with instructions on how to find the house.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای ما instructions داشتند که چگونه خانه را پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]آنها با کمک ما دستورالعمل هایی در مورد چگونگی یافتن خانه ارائه دادند

6. "Shall I tell them you're ill?" Alice suggested helpfully.
[ترجمه ترگمان]آیا به ایشان خواهم گفت که بیمار هستید؟ الیس کمکش کرد
[ترجمه گوگل]'باید به آنها بگویم شما بیمار هستید؟' آلیس کمک کرد

7. The staff will helpfully attend to your needs.
[ترجمه ترگمان]کارکنان به شما کمک خواهند کرد تا به نیازهای شما رسیدگی کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان به کمک شما نیاز دارند

8. Helpfully the New Oxford Dictionary is on hand to define any difficult words that may crop up.
[ترجمه ترگمان]Helpfully فرهنگ لغت جدید آکسفورد روی دست است تا هر گونه کلمات دشواری که ممکن است محصول را کراپ کند، تعریف کند
[ترجمه گوگل]به کمک واژه ی جدید آکسفورد در تعریف هر واژه ی دشوار که ممکن است بروز کند، در دست است

9. Some one else must have helpfully stuffed it all back again.
[ترجمه ترگمان]یک نفر دیگر باید آن را دوباره پر کرده باشد
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد دیگر باید با کمک آن همه چیز را دوباره پر کرده باشند

10. "Perhaps you could check the book?" Moira said helpfully.
[ترجمه ترگمان]شاید بتونی کتاب رو چک کنی؟ مویرا \"گفت\"
[ترجمه گوگل]'شاید شما می توانید کتاب را بررسی کنید؟' موریا با کمک گفت:

11. Consumer behaviour is helpfully shifting in favour of more responsible money - management, and in favour charge cards.
[ترجمه ترگمان]رفتار مصرف کننده helpfully به نفع مدیریت مالی responsible و به نفع کارت های هزینه است
[ترجمه گوگل]رفتار مصرف کننده به طور مفیدی به نفع مسئولیت بیشتر پولداری - مدیریت و به نفع کارت های پرداخت می شود

12. The entrepreneurial success story is, helpfully, a well - developed genre.
[ترجمه ترگمان]داستان موفقیت کارآفرینی، یک ژانر به خوبی توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]داستان موفقیت کارآفرینی، به خوبی، یک سبک توسعه یافته است

13. The NMCC helpfully told him we were somewhere between Moscow and Tel Aviv.
[ترجمه ترگمان]The helpfully به او گفت که ما در جایی بین مسکو و تل آویو هستیم
[ترجمه گوگل]NMCC به خوبی به او گفت که ما در جایی بین مسکو و تل آویو بودیم

14. If criticism is needed, criticize helpfully, never spitefully.
[ترجمه ترگمان]اگر انتقاد لازم است روت helpfully را مورد انتقاد قرار می دهد و هیچ وقت کینه توزانه سخن نمی گوید
[ترجمه گوگل]اگر انتقاد ضروری باشد، به طور مفیدی، هیچ گاه مورد انتقاد قرار نگیرید

پیشنهاد کاربران

‘Shall I tell them you're unwell?’ Alice suggested helpfully

بامهربانی، از روی محبت


کلمات دیگر: