کلمه جو
صفحه اصلی

itinerary


معنی : مسیر، خط سیر، برنامه سفر، سفرنامه
معانی دیگر : مسیر مسافرت، مسیر راهسپاری، شرح سفر، برنامه ی سفر، کتاب راهنمای مسافران

انگلیسی به فارسی

برنامه سفر، خط سیر، سفرنامه


برنامه سفر، سفرنامه، مسیر، خط سیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: itineraries
(1) تعریف: a travel route, or a plan for travel including a route, stopping places, and schedule.

- I'll send you a copy of my itinerary as soon as all the reservations are final.
[ترجمه ترگمان] به محض این که همه جا رزرو بشه برات یه نسخه از برنامه هام رو برات می فرستم
[ترجمه گوگل] به محض اینکه تمام رزروها نهایی می شوند، من یک نسخه از برنامه سفر من را برای شما ارسال می کنم
- This stop was not on my itinerary.
[ترجمه ترگمان] این توقف در خط سیر من نبود
[ترجمه گوگل] این توقف در برنامه سفر من نبود

(2) تعریف: a travel record or account.

(3) تعریف: a travel guidebook.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to travel or a route.

• route, travel route, travel plans; travel journal, record of a journey; travel guidebook
of a trip, of a journey, of travelling; of the route taken on a journey
an itinerary is a plan of a journey, including the route and the places that will be visited.

مترادف و متضاد

مسیر (اسم)
distance, direction, way, road, path, route, course, line, track, waterway, orbit, itinerary, traverse, riverbed, tideway

خط سیر (اسم)
direction, route, course, duct, pathway, rake, trajectory, itinerary

برنامه سفر (اسم)
itinerary

سفرنامه (اسم)
itinerary, logbook

plan of travel


Synonyms: beat, circuit, course, guide, guidebook, journey, line, outline, path, program, route, run, schedule, tour, way


جملات نمونه

1. an itinerary that took them through canada
مسیری که آنها را به سرتاسر کانادا برد

2. a typed itinerary was given to each one of us
یک برنامه ی سفر تایپ شده به هر یک از ما داده شد.

3. he wrote the itinerary on a daily basis
او سفرنامه را روزانه می نوشت.

4. Your itinerary includes a visit to Stonehenge.
[ترجمه ترگمان]برنامه سفر شما شامل بازدید از استون Stonehenge می شود
[ترجمه گوگل]برنامه سفر شما شامل بازدید از استون هنج

5. This itinerary leaves us plenty of leeway.
[ترجمه ترگمان]این خط سیر به مقدار زیادی حرکت میکنه
[ترجمه گوگل]این برنامه سفر ما را به اندازه کافی آزاد می کند

6. The next place on our itinerary was Silistra.
[ترجمه ترگمان] محل بعدی برنامه \"Silistra\" بود
[ترجمه گوگل]مکان بعدی در برنامه سفر ما سیلیسترا بود

7. The National Gallery is on most tourists' itinerary.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]گالری ملی در بیشتر برنامه های گردشگری است

8. His itinerary would take him from Bordeaux to Budapest.
[ترجمه ترگمان]برنامه سفر وی او را از بوردو به بوداپست برد
[ترجمه گوگل]برنامه سفر او از بوردو به بوداپست برداشته خواهد شد

9. Initially Pontypool's name was on the tour itinerary for one of the mid-week matches.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا نام Pontypool در برنامه سفر برای یکی از بازی های نیمه هفته بود
[ترجمه گوگل]نام Pontypool در ابتدا در برنامه سفر خود برای یکی از مسابقات اواسط هفته بود

10. That first year, by happy accident, the itinerary was set for every ride that has followed.
[ترجمه ترگمان]در سال اول، با یک تصادف شاد، برنامه سفر برای هر سواری که دنبال شده بود تنظیم شد
[ترجمه گوگل]این اولین سال، با تصادف خوشحال، برنامه سفر برای هر سواری که دنبال شد تنظیم شد

11. Itinerary from Day 10 is as follows: 1 night Delhi, 5 nights Srinagar, 1 night Delhi.
[ترجمه ترگمان]Itinerary از روز ۱۰ به شرح زیر است: ۱ شب دهلی، ۵ شب سرینگر، ۱ شب دهلی
[ترجمه گوگل]برنامه سفر از روز 10 به شرح زیر است: 1 شب دهلی، 5 شب اسرینگر، 1 شب دهلی

12. Ticket wallet containing your detailed itinerary, luggage labels, travel information, etc.
[ترجمه ترگمان]کیف پول حاوی برنامه سفر مفصل، برچسب های چمدان، اطلاعات مسافرتی و غیره
[ترجمه گوگل]کیف پول بلیط شامل برنامه سفر دقیق شما، برچسب های چمدان، اطلاعات سفر و غیره

13. For those who want a less strenuous itinerary, there is an alternate touring and shopping plan for these few days.
[ترجمه ترگمان]برای کسانی که برنامه سفر سخت تری دارند، برای این چند روز یک برنامه تور و خرید متناوب وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای کسانی که می خواهند یک برنامه سفر کمتری داشته باشند، برنامه گردشگری و خرید جایگزین برای این چند روز وجود دارد

14. Will there be a recommended itinerary apart from the buildings you have already mentioned?
[ترجمه ترگمان]آیا یک برنامه سفر پیشنهادی جدا از ساختمان هایی که قبلا به آن ها اشاره کرده اید، وجود خواهد داشت؟
[ترجمه گوگل]آیا یک برنامه سفر توصیه شده به جز ساختمانهایی که قبلا ذکر شده است وجود دارد؟

15. At this stage of the itinerary I propose to suspend the journey south and visit the eastern glens.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله از برنامه سفر، پیشنهاد می کنم که سفر به جنوب را به تعویق بیندازید و به دره های شرقی سفر کنید
[ترجمه گوگل]در این مرحله از برنامه سفر من پیشنهاد می کنم که سفر را به سمت جنوب متوقف کند و از نقاط خاورمیانه بازدید کند

an itinerary that took them through Canada

مسیری که آنها را به سرتاسر کانادا برد


He wrote the itinerary on a daily basis.

او سفرنامه را روزانه می‌نوشت.


A typed itinerary was given to each one of us.

یک برنامه‌ی سفر تایپ‌شده به هر یک از ما داده شد.


پیشنهاد کاربران

برنامه سفر

A planed route for journey

برنامه سفر، مسیر پیشنهادی یک سفر

برنامه سفر،
A detailed plan for a journey, including a list of places to be visited, and often other information such as the dates, places of residence, and transportation to be used during the journey; as, the catacombs aren't on our itinerary.

. E. g
plan ​your itinerary


کلمات دیگر: