تمرد کردن، طغیان کردن
turn against
انگلیسی به فارسی
علیه هم تحریک کردن، به جان هم انداختن
به زیان عادت کردن
مترادف و متضاد
Rebel or oppose to something formerly supported
Set against or in opposition to something
Use to the disadvantage or injury of
پیشنهاد کاربران
بر علیه کسی یا چیزی شدن
در مقابل کسی یا چیزی ایستادن
در مقابل کسی یا چیزی ایستادن
دشمن شدن با - مخالف. . . . . شدن
بر علیه کسی یا چیزی شدن
A lot of his supporters turned against him. تعداد زیادی از حامیانش برعلیه او شدند
A lot of his supporters turned against him. تعداد زیادی از حامیانش برعلیه او شدند
در مقابل هم قرار دادن، برعلیه هم تحریک کردن، به جان هم انداختن
کلمات دیگر: