اخرین بها، بهای قطعی
reserve price
اخرین بها، بهای قطعی
جملات نمونه
1. The agreement of a mutually acceptable reserve price is key.
[ترجمه ترگمان]توافق یک قیمت ذخیره قابل پذیرش متقابل کلید است
[ترجمه گوگل]توافق یک قیمت رزرو متقابل قابل قبول کلید است
[ترجمه گوگل]توافق یک قیمت رزرو متقابل قابل قبول کلید است
2. In 197it failed to reach reserve price when it came under the hammer at auction.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۷ سال، هنگامی که چکش در حراج به دست آمد نتوانستند به قیمت ذخیره برسند
[ترجمه گوگل]در سال 1971 هنگامی که آن را تحت چکش در حراج قرار گرفت نتوانست به قیمت رزرو برسد
[ترجمه گوگل]در سال 1971 هنگامی که آن را تحت چکش در حراج قرار گرفت نتوانست به قیمت رزرو برسد
3. He has put a reserve price on his house.
[ترجمه ترگمان]او قیمت ذخیره را در خانه اش قرار داده است
[ترجمه گوگل]او قیمت خانه را در خانه خود گذاشته است
[ترجمه گوگل]او قیمت خانه را در خانه خود گذاشته است
4. This item will not be sold if the Reserve price is not met.
[ترجمه ترگمان]اگر قیمت ذخیره برآورده نشود این مورد فروخته نخواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر قیمت رزرو باقی نمانده این مورد به فروش نخواهد رسید
[ترجمه گوگل]اگر قیمت رزرو باقی نمانده این مورد به فروش نخواهد رسید
5. The setting optimal reserve price in auctions mechanism that maximizes the auctioneer' s expected revenue is discussed based on the Benchmark Model.
[ترجمه ترگمان]تعیین قیمت ذخیره بهینه در مکانیسم مزایده ها که درآمد قابل انتظار را حداکثر می کند براساس مدل معیار مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]قیمت تنظیم بهینه مطلوب در مکانیزم مزایده که حداکثر درآمد پیش بینی کننده حراج را بر اساس مدل معیار ارزیابی می کند
[ترجمه گوگل]قیمت تنظیم بهینه مطلوب در مکانیزم مزایده که حداکثر درآمد پیش بینی کننده حراج را بر اساس مدل معیار ارزیابی می کند
6. The sale will be made to the highest bidder subject to a reserve price being attained.
[ترجمه ترگمان]این فروش برای پیشنهاد قیمت ذخیره به بالاترین پیشنهاد دهنده تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]فروش به بالاترین پیشنهاد دهنده با توجه به قیمت رزرو به دست می آید
[ترجمه گوگل]فروش به بالاترین پیشنهاد دهنده با توجه به قیمت رزرو به دست می آید
7. A fair number of final bids which came in under the reserve price were later accepted.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از پیشنهادها نهایی که تحت قیمت ذخیره وارد شدند بعدا پذیرفته شدند
[ترجمه گوگل]تعداد معدودی از پیشنهادات نهایی که در زیر قیمت رزرو آمده بود بعدها پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]تعداد معدودی از پیشنهادات نهایی که در زیر قیمت رزرو آمده بود بعدها پذیرفته شد
8. The Roman Research Trust says the publicity from the case helped to sell the manor for more than the reserve price.
[ترجمه ترگمان]بنیاد تحقیقات روم می گوید که تبلیغات این پرونده به فروش ملک برای بیش از قیمت ذخیره کمک کرده است
[ترجمه گوگل]اداره تحقیقات رومی می گوید که تبلیغ این پرونده کمک به فروش این مانور را بیش از قیمت رزرو کرده است
[ترجمه گوگل]اداره تحقیقات رومی می گوید که تبلیغ این پرونده کمک به فروش این مانور را بیش از قیمت رزرو کرده است
9. Property developers will only need to bid 80 per cent of the government's reserve price to trigger the auction of a site on the application list.
[ترجمه ترگمان]توسعه دهندگان املاک تنها باید ۸۰ درصد از قیمت ذخیره دولت را به مزایده بگذارند تا به مزایده یک سایت در فهرست برنامه بپردازند
[ترجمه گوگل]توسعه دهندگان املاک تنها باید 80 درصد از قیمت رزرو دولتی را برای ایجاد حراج یک سایت در لیست برنامه ها پیشنهاد کنند
[ترجمه گوگل]توسعه دهندگان املاک تنها باید 80 درصد از قیمت رزرو دولتی را برای ایجاد حراج یک سایت در لیست برنامه ها پیشنهاد کنند
10. The secret of a successful outcome depends partly on setting the right reserve price.
[ترجمه ترگمان]راز یک نتیجه موفق تا حدودی به تنظیم قیمت ذخیره صحیح بستگی دارد
[ترجمه گوگل]راز یک نتیجه موفقیت تا حدودی بستگی به تنظیم قیمت مناسب قیمت دارد
[ترجمه گوگل]راز یک نتیجه موفقیت تا حدودی بستگی به تنظیم قیمت مناسب قیمت دارد
11. But the sale fell through Thursday night after the final bid reserve price.
[ترجمه ترگمان]اما این فروش پنج شنبه شب بعد از آخرین قیمت ذخیره پیشنهاد شد
[ترجمه گوگل]اما فروش پس از قیمت نهایی پیشنهاد قیمت نزول کرد
[ترجمه گوگل]اما فروش پس از قیمت نهایی پیشنهاد قیمت نزول کرد
پیشنهاد کاربران
حد قیمت قابل قبول.
حداقل قیمتی که میتوان کالا یا خدمتی را فروخت.
حداکثر قیمتی که میتوان کالا یا خدمتی را خرید.
حداقل قیمتی که میتوان کالا یا خدمتی را فروخت.
حداکثر قیمتی که میتوان کالا یا خدمتی را خرید.
کلمات دیگر: