کلمه جو
صفحه اصلی

euphemism


نیک واژه (واژه ی ملایم تری که به جای واژه ی ناخوشایند یا شدید به کار می رود)، حسن تعبیر، استعمال کلمه ء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمه ء نامطلوبی

انگلیسی به فارسی

حسن تعبیر، استعمال کلمه نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمه نامطلوبی


عصبانیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: euphemistic (adj.), euphemistically (adv.), euphemist (n.)
(1) تعریف: the substitution of a milder, vaguer, or pleasanter word or expression for one considered to be offensive or unpleasant.

(2) تعریف: the word or expression so substituted.

- "Put to sleep" is a euphemism for "kill" when referring to animals.
[ترجمه ترگمان] خوابیدن برای \"کشتن\" هنگام اشاره به حیوانات است
[ترجمه گوگل] 'قرار دادن به خواب' یک عصبانیت برای 'کشتن' در هنگام اشاره به حیوانات است

• substitution of a milder or socially acceptable word or phrase for one that is harsher or more unpleasant
a euphemism is a polite word or expression that people use to talk about something they find unpleasant or embarrassing.

مترادف و متضاد

nice way of saying something


Synonyms: circumlocution, delicacy, floridness, grandiloquence, inflation, pomposity, pretense, purism


جملات نمونه

1. "to pass away" is a euphemism for "to die"
((مرحوم شدن)) نیک واژه ای است که به جای ((مردن)) به کار می رود.

2. 'Senior citizen' is a euphemism for 'old person'.
[ترجمه ترگمان]این هم وطن سال آخر، حسن تعبیر و کنایه از قدیم است
[ترجمه گوگل]'شهروند ارشد' یک روحیه برای 'شخص پیر' است

3. 'User fees' is just a politician's euphemism for taxes.
[ترجمه ترگمان]حق کاربران عبارت است از a politician برای مالیات
[ترجمه گوگل]'هزینه های کاربر' فقط یک جنبش سیاستمدار برای مالیات است

4. " Pass away " is a euphemism for " die ".
[ترجمه ترگمان]\"راه رفتن\" a است برای \"مردن\"
[ترجمه گوگل]'گذشتن دور' عصب شناسی برای 'مرگ' است

5. The article made so much use of euphemism that often its meaning was unclear.
[ترجمه ترگمان]این مقاله از euphemism استفاده بسیار می کرد که اغلب معنای آن نامعلوم بود
[ترجمه گوگل]این مقاله به شدت مورد استفاده قرار گرفت که از اغراق آمیز بود و اغلب معنی آن مشخص نبود

6. Pass water'is a euphemism for'urinate '.
[ترجمه ترگمان] آب رد میشه برای ادرار کردن
[ترجمه گوگل]آب درگذشت یک عارفانه است

7. Friendly fire is included; that's the euphemism which aroused such anger at the Gulf War inquest in Oxford this spring.
[ترجمه ترگمان]آتش دوستانه عبارت است از euphemism که این خشم را در جریان تحقیق جنگ خلیج در بهار امسال برانگیخت
[ترجمه گوگل]آتش دوستانه گنجانده شده است این عصب شناسی است که در جوار آکسفورد چنین بهار در خلال جنگ خلیج فارس چنین خشم ایجاد کرده است

8. This is not just a liberal euphemism for the city's ethnic diversity.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک euphemism لیبرال برای تنوع قومی شهر نیست
[ترجمه گوگل]این فقط یک تمسخر لیبرال برای تنوع قومی شهر نیست

9. A euphemism is most apt to be noticed if it is new.
[ترجمه ترگمان]حسن تعبیر و کنایه معمولا توجه دارد که آیا تازه است یا نه
[ترجمه گوگل]در صورتی که جدید باشد، یک واژگونی بیشتر قابل تشخیص است

10. Our awareness of the euphemism is shown by our tendency to laugh at what we regard as false pretension.
[ترجمه ترگمان]آگاهی ما از the از طریق تمایل ما به خندیدن به آنچه که ما به عنوان ادعای غلط در نظر می گیریم، نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]آگاهی ما از جهادگرایی با تمایل ما به خنده در مورد آنچه که ما به عنوان پیش فرض دروغین نشان می دهد

11. But a recent desire for euphemism by Procter and Gamble strikes me as a possible exception to my rule.
[ترجمه ترگمان]اما تمایل اخیر برای euphemism توسط پروکتر و گامبل به عنوان یک استثنا در قانون من به من حمله کردند
[ترجمه گوگل]اما یک تمایل اخیر برای فئودالیسم توسط پراکتر و گمبل به عنوان یک استثنا ممکن برای حکومت من به من حمله می کند

12. With regard to the study of euphemism, it is limited to the range in related to taboo in English, while in Chinese euphemism is treated as a kind of rhetorical device.
[ترجمه ترگمان]با توجه به مطالعه of، محدود به محدوده مربوط به تابو به زبان انگلیسی است، در حالی که در euphemism های چینی به عنوان نوعی ابزار طراحی رفتار می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به مطالعه ی جهادگرایی، آن را به دامنه مربوط به تابو در زبان انگلیسی محدود می شود، در حالی که در فقهی چین به عنوان نوعی از ابزار لفظی مورد استفاده قرار می گیرد

13. The euphemism should be used correctly, reasonably and gradely according to the context.
[ترجمه ترگمان]euphemism باید به درستی، معقول و با توجه به متن مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]باید به طور صحیح، منطقی و با توجه به متن مورد استفاده قرار گیرد

14. Such a description aa euphemism for a club milkman, or a punter an SW 6 pub.
[ترجمه ترگمان]این وصف عبارت بود از حسن تعبیر و کنایه برای یک شیر فروش یا یک زن جاسوس که شش بار در آن دیده می شد
[ترجمه گوگل]چنین توصیفی برای یک شیرخانۀ باشگاه یا یک ستاره SW 6 وجود دارد

"to pass away" is a euphemism for "to die".

«مرحوم شدن» نیک‌واژه‌ای است که به‌جای «مردن» به‌کار می‌رود.


پیشنهاد کاربران

حسن تعبیر

کلمات معادل مناسبتر �مانند سرپرست خانواده بجای بیوه�

استعاره

محترمانه سازی سخن

احترام بخشی به کلام

حسن نیت

تعبیر دیگر
حسن تعبیر
تعبیری است از. . .

حسن تعبیر یا بِه گویی
حالا حسن تعبیر چیه؟

تعریف ویکی پدیا :
کاربرد واژه ای خوشایند به جای واژه ای که دارای معنای ضمنی ناخوشایند است را حُسن تَعبیر یا بـِه گویی می گویند. واژه ای با معنای خوشایند که به جای واژه ای با معنای ناخوشایند به کار برود را به واژه می گویند. استفاده از اصطلاحاتی نظیر �سرویس بهداشتی� به جای �توالت� یا �شکر خوردم� به جای �گه خوردم�؛ یا �روشن دل� به جای �نابینا� نمونه هایی از این فرایند زبانی هستند.

به گویی نوعی فرایند زبانی است که در آن عبارات و واژه های ناخوشایند، توهین آمیز، یا دشواژه جای خود را به جملات و کلماتی می دهند که بار معنایی منفی کم تری دارند. برخی حسن تعبیرها به منظور سرگرمی و برخی دیگر برای مثبت جلوه دادن یک رویداد منفی استفاده می گردد.

به گویی ابزار گفتمانی قدرتمندی است که برای تقویت و افزایش نزاکت اجتماعی و حفظ خودانگاره اجتماعی طرفین گفتگو به کار می رود و سازگاری روابط بین فردی را آسان می کند.

بیشتر واژه های به گویانه در زبان فارسی در حوزه مسائل مربوط به مرگ، مسائل جنسی، مواد زاید بدن، تبلیغات، ناتوانایی های جسمی، اعضای بدن، بیماری های روانی، مواد مخدر، ناسزاها و تجارت به کار می روند.

ابزارهای زبانی به کار رفته در ساخت به گویی ها در زبان فارسی عبارت اند از تکرارشوندگی، حذف، وام گیری واژگانی، استلزام معنایی، استعاره، مجاز، تضاد معنایی، کم گفت، مبالغه، اطناب، رَدّ خُلف، واژه های مبهم، گسترش معنایی و عبارات اشاره ای.

نمونه ها
مضاعف سازی: فلان فلان شده ها. برای پرهیز از کاربرد دشنام.
حذف: فلانی آدم … است. یا استفاده از صدای بیب، در رسانه ها. در این موردها، واژه ناخوشایند کاملاً حذف می شود.
وام واژه: سه روز است دیسانتری دارد، به جای سه روز است اسهال دارد.
استلزام معنایی: در همین اتاق نفس آخر را کشید. به جای مُرد.
تضاد معنایی: بر انصافت صلوات به جای بر انصافت لعنت.
اطناب: باد گلو به جای آروغ
رد خلف: نابینا یا روشن دل به جای کور و ناشنوا به جای کر.
گسترش معنایی: آلوده به جای معتاد. دکتر گفت جانور دارد. به جای کرم روده دارد.


یا یه مثال مرسوم دیگه واژه ی " هاراکیری " هستش که تو فارسی بجای ک از گ استفاده میکنن ولی در اصل هاراکیریه
هاراکیری : خودکشی شرافتمندانه ژاپنی

اسفاده از یک کلمه محترمانه تر یا مناسب تر برای جلوگیری از شکّه شدن یا ناراحتی کسی


کلمات دیگر: