1. an authoritative biography
زندگینامه ی موثق و اصیل
2. an authoritative decision
تصمیم مقتدرانه
3. an authoritative young officer
یک افسر جوان پر عتاب و خطاب
4. She has an authoritative manner that at times is almost arrogant.
[ترجمه ترگمان]او رفتاری مقتدرانه دارد که گاهی هم متکبر است
[ترجمه گوگل]او دارای شیوه ای معتبر است که در آن زمان تقریبا متکی است
5. He has a commanding presence and deep, authoritative voice.
[ترجمه ترگمان]حضور فرمانده دارد و صدایش عمیق و آمرانه است
[ترجمه گوگل]او حضور فرمانده و صدای عمیق و معتبر دارد
6. The book is an authoritative account of World War Two.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شرحی معتبر از جنگ جهانی دوم است
[ترجمه گوگل]این کتاب معتبر حساب جنگ جهانی دوم است
7. He is pale, dark, and authoritative, with the gravitas you might expect of a Booker prize winner.
[ترجمه ترگمان]او رنگ پریده، تیره، و مقتدر، با the که ممکن است در انتظار برنده شدن باشد، برنده است
[ترجمه گوگل]او رنگی، تاریک و معتبر است، با gravitas شما ممکن است از یک برنده جایزه بوکر انتظار می رود
8. David speaks in an authoritative tone.
[ترجمه ترگمان]دیوید با لحنی مقتدرانه صحبت می کند
[ترجمه گوگل]دیوید با صدای معتبر صحبت می کند
9. The authoritative manner in which he talked concealed his ignorance.
[ترجمه ترگمان]رفتار authoritative که در آن سخن می گفت، نادانی خود را پنهان می داشت
[ترجمه گوگل]شیوه ای معتبر که در آن صحبت کرد، جهل خود را پنهان کرد
10. No formal, authoritative documents set forth these rules, and they find no embodiment in statute law.
[ترجمه ترگمان]هیچ اسناد رسمی و معتبری از این قوانین به وجود نیامده اند و آن ها هیچ نقشی در قانون اساسنامه ندارند
[ترجمه گوگل]اسناد رسمی و معتبر این قوانین را بیان نمیکند و در قوانین قانونی هیچ تصمیمی در دست نیست
11. Applied Linguistics also includes a reviews section containing authoritative contributions on recent publications.
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی کاربردی نیز شامل یک بخش مرور حاوی مشارکت های معتبر در نشریات جدید است
[ترجمه گوگل]زبان شناسی کاربردی نیز شامل یک بخش بازبینی است که شامل نظرات معتبر در نشریات اخیر است
12. Soon an authoritative clinking of knife on wine-glass demands our attention.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که صدای جلنگ جلنگ چاقو بر روی شیشه توجه ما را جلب کرد
[ترجمه گوگل]به زودی یک کلینیک معتبر از چاقو در شیشه شراب به ما توجه می کند
13. That inquiry, the most authoritative ever carried out, favoured a local income tax.
[ترجمه ترگمان]این سوال، که معتبرترین تربیت کننده بوده اند، یک مالیات بر درآمد محلی است
[ترجمه گوگل]این تحقیق که معتبر ترین اجرا شده بود، به مالیات بر درآمد محلی پرداخت
14. They are published in authoritative, written form and, as acts of Parliament, are interpreted by the courts.
[ترجمه ترگمان]آن ها به صورت کتبی و معتبر منتشر می شوند و به عنوان اقدامات پارلمان توسط دادگاه ها تفسیر می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در قالب معتبر و نوشته شده، و به عنوان اعمال مجلس، توسط دادگاه تفسیر می شوند
15. Like a true oracle, Hailey's pronouncements were both authoritative and ambiguous.
[ترجمه ترگمان]اظهارات hailey مانند یک غیب گوی واقعی، هر دو مقتدرانه و مبهم بودند
[ترجمه گوگل]سخنرانی حلی، مانند یک اوراکل واقعی، هر دو معتبر و مبهم بودند