کلمه جو
صفحه اصلی

schedules

انگلیسی به فارسی

برنامه، جدول، برنامه زمانی، جدول زمانی، فهرست، صورت، فرانما، زمان بندی کردن، در برنامه گذاردن، برنامه ریزی کردن، صورت یا فهرستی ضمیمه کردن


جملات نمونه

1. the arrival and departure schedules of all airplanes
برنامه ی ورود و خروج کلیه ی هواپیماها

2. the strike threw all the schedules awry
اعتصاب همه ی برنامه ها را مختل کرد.

پیشنهاد کاربران

برنامه، جدول، فهرست، برنامه زمانی، جدول زمانی

برنامه، plans

جدول بندی ها

جدول

جدول ، جدول برنامه ، chores :کارهای روزمره

برنامه ها ( plans )
جدول ها ( charts )


برنامه زمانبندی


فهرست ، صورت

برنامه


کلمات دیگر: