1. a little encouragment will make him frisky
کمی تشویق او را شنگول می کند.
2. It's a beautiful horse but a bit too frisky for an inexperienced rider.
[ترجمه ترگمان]اسب زیبایی است، اما برای یک سوار بی تجربه زیادی frisky
[ترجمه گوگل]این یک اسب زیبایی است اما کمی سوار بی تجربه است
3. His horse was feeling frisky, and he had to hold the reins tightly.
[ترجمه ترگمان]اسب احساس سرمستی می کرد و ناچار بود افسار را محکم نگه دارد
[ترجمه گوگل]اسب او احساس آرامش می کرد و او مجبور بود که محکم نگه داشته باشد
4. The morning fresh air makes me feel quite frisky.
[ترجمه ترگمان]هوای تازه صبح حالم را به هم می زند
[ترجمه گوگل]صبح هوا تازه باعث می شود احساس راحتی کنم
5. I feel quite frisky this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح خیلی شنگول شدم
[ترجمه گوگل]امروز صبح احساس آرامش می کنم
6. Beer and whisky make your old uncle frisky.
[ترجمه ترگمان]آبجو و ویسکی، عموی پیر شما را frisky می کند
[ترجمه گوگل]آبجو و ویسکی عموی قدیمی شما را شاداب می کند
7. The names they gave to the frisky young lions were Amanzi, Tunya and Kita.
[ترجمه ترگمان]نام هایی که به the frisky می دادند Amanzi، Tunya و Kita بودند
[ترجمه گوگل]نامهایی که آنها به شیرهای جوان شیرین دادند آمانزی، تونیا و چی بود
8. You can, of course, make up anything frisky that's going to get your juices flowing.
[ترجمه ترگمان]البته، تو می تونی هر چیزی رو که بخواد می خو ای تولید کنه سر و کله تو پیدا کنه
[ترجمه گوگل]البته می توانید هر کاری را که می خواهید انجام دهید، به دست می آورید
9. She was a young and frisky animal.
[ترجمه ترگمان]او یک حیوان young و frisky بود
[ترجمه گوگل]او یک حیوان جوان و پر زرق و برق بود
10. Five-ton Sahib turned from frigid to frisky during a specially-staged concert of rousing tunes.
[ترجمه ترگمان]پنج تن از صاحب پنج تن از سرد و سرد، در حالی که چند آهنگ مخصوص برنامه ریزی شده را سر و صدا می کرد، از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل]پنجاه تن سحابی در طول یک کنسرت ویژه از آهنگ های مورد علاقه تبدیل به سرگردان و بی رحم شد
11. The spring weather's making me feel quite frisky.
[ترجمه ترگمان]هوای بهاری حالم را به هم می زند
[ترجمه گوگل]آب و هوای بهار من را کاملا احساس آرامش می کند
12. (The Frisky) -- Kate Middleton's engagement ring just so happens to be a hand-me-down from the late Princess Diana.
[ترجمه ترگمان](The Frisky)- - حلقه نامزدی کیت میدلتون این طور به نظر می رسد که از اواخر پرنسس دایانا به من دست می دهد
[ترجمه گوگل](Frisky) - حلقه تعامل کیت میدلتون فقط اتفاق می افتد که دست من پایین از اواخر شاهزاده دایانا
13. A frisky love bite or two.
[ترجمه ترگمان]یکی یکی یکی یکی bite
[ترجمه گوگل]عشق نازک یا نیش یا دو
14. Barry: That's good. You can't have frisky horses in a riding school. Beginners can't handle them.
[ترجمه ترگمان] خوبه تو نمی تونی تو یه مدرسه سواری یه اسب frisky داشته باشی مبتدی ها از عهده آن ها بر نمی آید
[ترجمه گوگل]بری: این خوب است شما نمیتوانید در یک مدرسه سوار اسب وحشی کنید مبتدی ها نمی توانند آنها را اداره کنند