کلمه جو
صفحه اصلی

adjudicator


فتوی دهنده

انگلیسی به فارسی

فتوی‌دهنده


انگلیسی به انگلیسی

• one who investigates or determines a judicial matter, arbitrator
an adjudicator is someone who makes an official decision about a dispute or problem.

جملات نمونه

1. You may refer your complaint to an independent adjudicator.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است شکایت خود را به یک adjudicator مستقل ارجاع دهید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است شکایت خود را به داور مستقل ارسال کنید

2. She acted as adjudicator in the dispute.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان adjudicator در این نزاع عمل کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان قاضی در این اختلاف عمل کرد

3. The face of the Adjudicator inExtremis seemed to be composed of flat green slabs.
[ترجمه ترگمان]چهره of به نظر می رسید از تخته سنگ های سبز صاف تشکیل شده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید چهره داور در Extremis از تکه های سبز صاف تشکیل شده است

4. The adjudicator have to decide impartially between the two parties.
[ترجمه ترگمان]The باید بی طرفانه بین دو طرف تصمیم بگیرند
[ترجمه گوگل]داور باید تصمیم بی طرفانه ای بین دو طرف انتخاب کند

5. The adjudicator has to decide impartially between the two parties.
[ترجمه ترگمان]The باید درباره هر دو طرف تصمیم بگیرد
[ترجمه گوگل]داور باید بی طرفانه تصمیم بگیرد

6. The state or political system is regarded as a neutral adjudicator in the competition for resources.
[ترجمه ترگمان]سیستم یا نظام سیاسی به عنوان یک adjudicator بی طرف در رقابت برای منابع شناخته می شود
[ترجمه گوگل]دولت یا نظام سیاسی به عنوان قاضی بی طرف در رقابت برای منابع در نظر گرفته می شود

7. All must seek leave to appeal from the special adjudicator who is to be appointed by the Lord Chancellor.
[ترجمه ترگمان]همه باید به دنبال این باشند که از the خاص که قرار است توسط صدراعظم منصوب شوند، درخواست استیناف بدهند
[ترجمه گوگل]همه باید به دنبال تجدید نظر از قاضی ویژه که باید به وسیله معاون ارشد منصوب شود

8. He knew Bishop was lurking around somewhere, but the Adjudicator presented no danger he couldn't anticipate.
[ترجمه ترگمان]می دانست که اسقف یک جایی کمین کرده است، اما adjudicator خطری وجود ندارد که انتظارش را نداشته باشد
[ترجمه گوگل]او می دانست که اسقف در جایی جا به جا شده است، اما دادگاه هیچ خطری را که نمی تواند پیش بینی کند، ارائه نداده است

9. He is there to help resolve complaints and disputes,(sentence dictionary) and to act within the existing law as an impartial adjudicator.
[ترجمه ترگمان]او برای کمک به حل شکایات و مناقشات، (فرهنگ لغت)و عمل در قانون موجود به عنوان یک adjudicator بیطرف وجود دارد
[ترجمه گوگل]او برای کمک به حل شکایات و اختلافات (فرهنگ لغت جمله) است و در قانون موجود به عنوان یک قاضی بی طرف عمل می کند

10. The Bill provides for the right to apply to and have papers considered by the adjudicator.
[ترجمه ترگمان](بیل)این حق را به شما می دهد که از آن ها درخواست کنید و مقالات مربوط به the را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]این لایحه حق درخواست اعمال و رسیدگی به مقالات توسط قاضی را فراهم می کند

11. Irrespective, of whether you have a right of appeal before an immigration adjudicator you still have the ability to ask the HSMP casework team to review an adverse decision.
[ترجمه ترگمان]صرفنظر از اینکه آیا شما در مقابل یک درخواست مهاجرت حق درخواست استیناف دارید، هنوز توانایی درخواست از تیم HSMP casework برای بررسی یک تصمیم معکوس را دارید
[ترجمه گوگل]صرف نظر از این که آیا شما حق درخواست تجدیدنظر در قبل از یک داور مهاجرت دارید، هنوز توانایی درخواست از تیم کاری HSMP را دارید تا تصمیم نادرستی را مرور کنید

12. No appeals will be accepted. The decision of the Chief Adjudicator shall be final.
[ترجمه ترگمان]هیچ appeals پذیرفته نمی شود تصمیم رئیس Chief نهایی خواهد بود
[ترجمه گوگل]هیچ اعتراضی پذیرفته نخواهد شد تصمیم رئیس قاضی نهایی خواهد بود

13. No appeal will be accepted. The final decision of the Chief Adjudicator will be final.
[ترجمه ترگمان]هیچ درخواست استیناف قبول نخواهد شد تصمیم نهایی of نهایی خواهد بود
[ترجمه گوگل]درخواست تجدید نظر پذیرفته نخواهد شد تصمیم نهایی رئیس قاضی نهایی خواهد بود

14. No appeals will be accepted. The final decision of the Chief Adjudicator will be final.
[ترجمه ترگمان]هیچ appeals پذیرفته نمی شود تصمیم نهایی of نهایی خواهد بود
[ترجمه گوگل]هیچ اعتراضی پذیرفته نخواهد شد تصمیم نهایی رئیس قاضی نهایی خواهد بود

پیشنهاد کاربران

A judge or arbitrator especially in a dispute or competition

مرجع حل اختلاف اعم از قاضی یا داوری


کلمات دیگر: