کلمه جو
صفحه اصلی

pay the price

پیشنهاد کاربران

To suffer from the consequences for doing something
or risking something.


تقاص پس دادن،
تاوان پس دادن،
نتیجه ی ( کار - اعمال - انتخاب ) خود را دیدن،
مجازات شدن


Make someone pay the price
مجازات کردن
تقاص گرفتن



تجربه کردن نتایج ناخوشایند چیزی

بهای چیزی را پس دادن


کلمات دیگر: