کلمه جو
صفحه اصلی

pluckily

انگلیسی به انگلیسی

• courageously, daringly, fearlessly

جملات نمونه

1. Pluckily, she started forward again.
[ترجمه ترگمان]دوباره به جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او دوباره به جلو رفت

2. Doritos now pluckily fill the salty snack void. Once consumed, the next logical step is to use the facilities.
[ترجمه ترگمان]Doritos اکنون the snack را پر می کند اولین قدم منطقی استفاده از این امکانات است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر Doritos کاملا مخلوط تنقلات است پس از مصرف، گام منطقی بعدی این است که از امکانات استفاده کنید

3. He was Brentford's defensive star in pluckily holding out the determined Reading raids for long periods.
[ترجمه ترگمان]او یک ستاره دفاعی در pluckily بود که حملات در حال خواندن برای مدت های طولانی را انجام می داد
[ترجمه گوگل]او ستاره دفاعی برنتفورد بود که به طرز شگفتانگیزی دورهای طولانی مدت را برای خواندن آماده میکرد

4. A crushing setback, pluckily overcome, is a good plot motif to carry the yarn forward.
[ترجمه ترگمان]ضربه خرد کننده ای که مغلوب می شود، یک نقش و نگار خوب برای حمل نخ به جلو است
[ترجمه گوگل]ناکامی خرد کردن، به طرز شگفت انگیزی غلبه می کند، یک نقاشی خوب است که بتواند نخ را به جلو ببرد

5. She then got to act opposite Julie Andrews, and critics were pleasantly surprised by the way the young girl stood pluckily up to the still-irresistible Sound Of Music veteran.
[ترجمه ترگمان]سپس او در مقابل جولی اندروز اقدام به عمل کرد، و منتقدان از نحوه ایستادن این دختر جوان به صدای veteran موسیقی که هنوز مقاومت ناپذیر بود، شگفت زده شدند
[ترجمه گوگل]پس از آن او مجبور به عمل جولی آندرز شد و منتقدان به طرز شگفت انگیزی از اینکه دختر جوان به شدت به سوی جانباز صدای موسیقی هنوز تحت تاثیر قرار گرفت، شگفت زده شد

پیشنهاد کاربران

Having or showing courage and spirit in trying circumstances.
brave, bold, courageous, daring, fearless, indomitable, unafraid, undaunted, unflinching, valiant and hardy.
قید به معنای" شجاعانه"


کلمات دیگر: