کلمه جو
صفحه اصلی

provide for

پیشنهاد کاربران

تامین کردن، خرجی دادن

ممکن ساختن

شامل شدن

خرجی دادن ( به )

مراقبت کردن، حمایت کردن، خرجی دادن

رفع کردن نیاز

تدارک دیدن
مهیا کردن

to earn enough money to support your family

فراهم کردن برای

منظور کردن
در نظر گرفتن
لحاظ کردن

آمادگی کسب کردن

provide for :
ممکن ساختن، میسر کردن

= to make it possible for something to happen in the future


کلمات دیگر: