1. Paddles are used especially to propel canoes and kayaks.
[ترجمه ترگمان]Paddles به خصوص برای سوق دادن canoes و کایاک به کار می روند
[ترجمه گوگل]دست و پا زدن به خصوص برای قایقرانی و قایق بادبانی استفاده می شود
2. We must first calculate the horse-power needed to propel the ship.
[ترجمه ترگمان]ما باید ابتدا نیروی مورد نیاز برای به جلو راندن کشتی را محاسبه کنیم
[ترجمه گوگل]ابتدا باید اسب قدرت مورد نیاز برای حرکت کشتی را محاسبه کنیم
3. One of our students was unable to propel her wheelchair up the ramp.
[ترجمه ترگمان]یکی از دانش آموزان ما قادر به جلو بردن صندلی چرخدار او نبود
[ترجمه گوگل]یکی از دانش آموزان ما نتوانست صندلی چرخدار خود را به سمت رمپ حرکت دهد
4. She used the sticks to propel herself along.
[ترجمه ترگمان]از چوب استفاده می کرد تا خودش را به جلو هل دهد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از چوب برای حرکت خود را در کنار
5. Purpose is that power that will propel you to get out of bed each morning and push you to make your dream come true. RVM
[ترجمه ترگمان]هدف این است که قدرت به شما کمک می کند هر روز صبح از رختخواب بیرون بروید و شما را وادار به تحقق رویایی خود کنید rvm
[ترجمه گوگل]هدف این است که قدرت که شما را تحریک کند تا هر روز صبح از رختخواب بیرون بیاید و فشار را به روی شما بیاورد RVM
6. Rachel's stunning good looks helped propel her to stardom.
[ترجمه ترگمان]نگاه خوب و زیبا ریچل به سوق دادن او به ستاره شدن کمک کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خنده دار راشل کمک می کند او را به ستاره پرتاب
7. John F. . Kennedy that helped propel the handsome young Massachusetts Democrat to a narrow victory.
[ترجمه ترگمان]جان اف کندی که به سوق دادن حزب دموکرات جوان ماساچوست به یک پیروزی محدود کمک کرد
[ترجمه گوگل]جان ف کندی که باعث شد دموکرات خوش تیپ ماساچوست جوان به پیروزی باریک برسد
8. I propel Rainbow towards her, but hang back myself, struggling to remember the proper formula for deflecting these desperate wanderers.
[ترجمه ترگمان]به سمت او حرکت می کنم، اما خودم را عقب می اندازم و سعی می کنم فرمول مناسبی را به خاطر بیاورم که این گونه سرگردان بیچاره را منحرف کنم
[ترجمه گوگل]من رنگین کمان را به سمت او حرکت می دهم، اما خودم را عقب می اندازم، تلاش می کنم که فرمول مناسب برای خنثی کردن این مهاجمان ناامید را به خاطر بسپارم
9. For instance, stomach muscles propel the motion on forward and backward rolls.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ماهیچه های شکم این حرکت را به جلو و عقب به جلو سوق می دهند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، عضلات شکم حرکت را به جلو و عقب رول می اندازند
10. Even a diminished Magic should be enough to propel the Lakers into championship contention.
[ترجمه ترگمان]حتی یک جادوگری کاهش یافته باید برای سوق دادن تیم لیکرز به رقابت قهرمانی کافی باشد
[ترجمه گوگل]حتی یک سحر کوچک کاهش یافته باید به اندازه کافی برای جلوگیری از لیکرز در رقابت های قهرمانی باشد
11. Players have five seconds to propel the ball from the 35-yard line past the goalkeeper and into the net.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان پنج ثانیه وقت دارند تا توپ را از خط ۳۵ متری دروازه بان عبور دهند و وارد تور شوند
[ترجمه گوگل]بازیکنان پنج ثانیه برای حرکت توپ از خط 35 متر از دروازه بان و به خالص است
12. This will propel her into the political elite and could make her the most likely leftwing candidate for president in 200
[ترجمه ترگمان]این امر او را به سمت نخبگان سیاسی سوق خواهد داد و می تواند او را به بهترین کاندیدا برای ریاست جمهوری ۲۰۰ نفر تبدیل کند
[ترجمه گوگل]این کار او را به نخبگان سیاسی هدایت می کند و می تواند او را به احتمال زیاد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در سال 200 تبدیل کند
13. How will you capture photons fast enough to propel the sail at speed and over long distances?
[ترجمه ترگمان]چگونه فوتون ها را به اندازه کافی سریع ثبت خواهید کرد تا بادبان را با سرعت و در فواصل طولانی به حرکت درآورید؟
[ترجمه گوگل]چگونه فوتون ها را به اندازه کافی جذب می کنید تا سرعت باد و فاصله های طولانی را به حرکت در آورید؟
14. The recession that helped propel Clinton to the White House is long gone.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی که به سوق دادن کلینتون به کاخ سفید کمک کرد مدت ها پیش از بین رفته است
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی که کلینتون را به کاخ سفید تحمیل کرد، طولانی شده است