کلمه جو
صفحه اصلی

control group

انگلیسی به انگلیسی

• experimental group used to verify the results of an experiment via comparison to the subject group

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] گروه مقایسه ای، گروه گواه

جملات نمونه

1. A control group of non-smoking women were compared to four groups of women smokers.
[ترجمه ترگمان]یک گروه کنترل زنان غیر سیگاری با چهار گروه از زنان سیگاری مقایسه شده است
[ترجمه گوگل]گروه کنترل زنان غیر سیگاری با چهار گروه سیگاری زنان مقایسه شد

2. The control group in the experiment was matched for age and sex.
[ترجمه ترگمان]گروه کنترل در این آزمایش برای سن و جنسیت مناسب بود
[ترجمه گوگل]گروه کنترل در آزمایش برای سن و جنس همسان بود

3. In both of these studies the control group, hospital inpatients and community controls, had unusually high smoking rates.
[ترجمه ترگمان]در هر دوی این مطالعات، گروه کنترل، inpatients بیمارستان و کنترل جامعه، میزان مصرف بالایی سیگار را داشتند
[ترجمه گوگل]در هر دو مطالعه، گروه کنترل، بیمارستان بستری و کنترل اجتماعی، میزان سیگار کشیدن غیرعادی داشتند

4. The control group consisted of patients who had undergone similar surgery for carcinoma of the right colon.
[ترجمه ترگمان]گروه کنترل شامل بیمارانی بود که جراحی مشابهی را برای carcinoma کلون درست انجام داده بودند
[ترجمه گوگل]گروه شاهد شامل بیمارانی بود که تحت عمل جراحی مشابه برای کارسینوم کولون راست قرار گرفته بودند

5. A control group without active treatment allowed us to compare the results.
[ترجمه ترگمان]یک گروه کنترل بدون درمان فعال به ما اجازه داد تا نتایج را مقایسه کنیم
[ترجمه گوگل]گروه کنترل بدون درمان فعال، ما را قادر به مقایسه نتایج

6. There is an experimental group and a control group with a before and after set of observations.
[ترجمه ترگمان]یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل با یک و بعد از مجموعه ای از مشاهدات وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل با مجموعه ای از مشاهدات قبل و بعد وجود دارد

7. The healthy control group received no additional treatment.
[ترجمه ترگمان]گروه کنترل سالم هیچ درمان اضافی دریافت نکرد
[ترجمه گوگل]گروه کنترل سالم هیچ درمان اضافی دریافت نکردند

8. A control group included five patients with no evidence of pancreatic disease.
[ترجمه ترگمان]یک گروه کنترل شامل پنج بیمار بدون هیچ مدرک از بیماری لوزالمعده می شد
[ترجمه گوگل]یک گروه کنترل شامل پنج بیمار بدون شواهدی از بیماری پانکراس بود

9. The control group consisted of 30 healthy subjects.
[ترجمه ترگمان]گروه کنترل شامل ۳۰ فرد سالم بود
[ترجمه گوگل]گروه کنترل شامل 30 فرد سالم بود

10. Some quasi-experimental designs do not include a control group and are therefore much weaker designs.
[ترجمه ترگمان]برخی طراحی های شبه تجربی شامل یک گروه کنترل نمی شوند و بنابراین طرح های ضعیف تری هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از طرحهای شبه آزمایشی شامل یک گروه کنترل نیستند و از این رو طراحی بسیار ضعیف هستند

11. In the control group all occurred in hospital diabetic clinics whereas for the prompted group 67% occurred in general practice.
[ترجمه ترگمان]در گروه کنترل همه در کلینیک های دیابتی بیمارستان روی دادند، در حالی که برای گروه prompted ۶۷ % در عمل عمومی روی دادند
[ترجمه گوگل]در گروه شاهد همه در کلینیک های بیمارستان دیابتی اتفاق افتاد در حالیکه برای گروه تهیه شده 67٪ در عمل عمومی اتفاق افتاد

12. Studies rarely include a psychiatric control group.
[ترجمه ترگمان]مطالعات به ندرت شامل یک گروه کنترل روانی هستند
[ترجمه گوگل]مطالعات به ندرت شامل یک گروه کنترل روانپزشکی می شوند

13. One patient in the control group died of pulmonary embolism.
[ترجمه ترگمان]یک بیمار در گروه کنترل از embolism ریوی درگذشت
[ترجمه گوگل]یک بیمار در گروه کنترل از آمبولی ریوی جان خود را از دست داد

14. The control group was treated with an oral triple therapy regimen which had previously been evaluated in a pilot study.
[ترجمه ترگمان]گروه کنترل با یک رژیم درمانی سه گانه درمانی که پیش از این در یک مطالعه آزمایشی ارزیابی شده بود، تحت درمان قرار گرفت
[ترجمه گوگل]گروه شاهد با یک رژیم درمان سه گانه شفاهی که قبلا در یک مطالعه آزمایشی ارزیابی شده بود، درمان شد

پیشنهاد کاربران

گروه کنترل
گروه گواه
گروه شاهد

گروه شاهد

control group ( آمار )
واژه مصوب: گروه شاهد
تعریف: گروهی که با گروه دارای متغیر وابسته، در مطالعۀ موردشاهدی، یا با گروه دارای متغیر مستقل، در مطالعات هم گروهی و تجربی، مقایسه می شود|||متـ . شاهدها controls


کلمات دیگر: