بی ادب
untenanted
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of tenanted.
جملات نمونه
1. Where properties are untenanted, Retirement Assured has valued them at open market value with vacant possession.
[ترجمه ترگمان]در حالی که املاک خالی هستند، بازنشستگی در ارزش بازار آزاد با مالکیت خالی آن ها را ارزشمند کرده است
[ترجمه گوگل]Retirement Assured در صورتی که خواص غیرقابل انکار باشد، آنها را با ارزش بازار آزاد با دارایی خالی ارزیابی می کند
[ترجمه گوگل]Retirement Assured در صورتی که خواص غیرقابل انکار باشد، آنها را با ارزش بازار آزاد با دارایی خالی ارزیابی می کند
2. Filmer came alone to sit at an untenanted table, ordering eggs and coffee from Oliver without looking at him.
[ترجمه ترگمان]خانم فیلمر تنها آمد تا کنار میز خالی بنشیند و بدون نگاه کردن به او تخم مرغ و قهوه سفارش بدهد
[ترجمه گوگل]فیلمبردار به تنهایی به نشستن در یک میز بی نظیر آمد و تخم ها و قهوه را از الیور سفارش داد و به او نگاه نکرد
[ترجمه گوگل]فیلمبردار به تنهایی به نشستن در یک میز بی نظیر آمد و تخم ها و قهوه را از الیور سفارش داد و به او نگاه نکرد
3. The lowermost room was as untenanted as before, but the door leading to the stone passageway was shut.
[ترجمه ترگمان]اتاق lowermost مثل قبل خالی بود، اما دری که به راهروی سنگی منتهی می شد بسته بود
[ترجمه گوگل]اتاق کوچکتر، همانطور که قبلا ناپدید شده بود، اما درب به سمت پاساژ سنگ بسته بود
[ترجمه گوگل]اتاق کوچکتر، همانطور که قبلا ناپدید شده بود، اما درب به سمت پاساژ سنگ بسته بود
4. The three windows were still untenanted.
[ترجمه ترگمان]سه پنجره هنوز خلوت بود
[ترجمه گوگل]سه پنجره هنوز خالی بود
[ترجمه گوگل]سه پنجره هنوز خالی بود
5. A damp odor of decay hung in these untenanted holes, and he quickly passed them by to stand before the door at the end.
[ترجمه ترگمان]بوی مرطوب و پوسیدگی در این سوراخ ها به مشام می رسید و به سرعت از کنارشان گذشت تا در مقابل در بایستد
[ترجمه گوگل]بوی مرطوب فساد در این سوراخ های ناخوشایند آویزان شد و به سرعت آنها را در ایستادن در انتهای درب گذاشت
[ترجمه گوگل]بوی مرطوب فساد در این سوراخ های ناخوشایند آویزان شد و به سرعت آنها را در ایستادن در انتهای درب گذاشت
پیشنهاد کاربران
خالی از سَکَنه
empty, not occupied by a tenant or tenants
empty, not occupied by a tenant or tenants
کلمات دیگر: