کلمه جو
صفحه اصلی

free will


معنی : طیب خاطر، ازادی اراده، اختیاری
معانی دیگر : (فلسفه و الهیات) اختیار (در برابر: جبر determinism)، فلسفه ی اختیار، اختیار گرایی، اختیاری، داوطلبانه، داو خواهانه، از روی میل (نه به اجبار)، میلی، خواستارانه، با طیب خاطر، با رضا و رغبت

انگلیسی به فارسی

اختیاری، آزادی اراده، طیب خاطر


اراده آزاد، ازادی اراده، طیب خاطر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ability to choose or decide voluntarily.
مشابه: liberty, volition, will

(2) تعریف: in philosophy, the theory that humans possess the ability to make choices guided by individual values and ideals rather than governed by external pressures or physical necessity. (Cf. determinism.)
صفت ( adjective )
(1) تعریف: done by one's own will; voluntary.
مشابه: voluntary, willing

(2) تعریف: of or relating to the religious or philosophical doctrine of freedom of the will.

• voluntary decision, free choice; doctrine that human behavior is undertaken freely rather than being determined by prior causes or divine intervention
if you believe in free will, you believe that people are able to choose what they do and not that their actions are decided by god, fate, or scientific processes.
if you do something of your own free will, you do it by choice and not because you are forced.
freely chosen, voluntary; pertaining to the freedom of the will

مترادف و متضاد

طیب خاطر (اسم)
accord, free will

ازادی اراده (اسم)
free will

اختیاری (صفت)
free, optional, arbitrary, voluntary, freewill

free choice


Synonyms: assent, choice, conation, consent, desire, determination, discretion, free choice, free decision, freedom, inclination, intention, mind, one's discretion, one's own choice, one's own will, option, own say so, own sweet way, person’s full intent and purpose, pleasure, power, say so, velleity, volition, voluntary decision, willingness, wish


Antonyms: responsibility


جملات نمونه

1. a freewill offering of money and food
اهدای اختیاری پول و خوراک

2. The philosophical problems of chance and of free will are closely related.
[ترجمه ترگمان]مسایل فلسفی شانس و اراده آزاد به طور نزدیکی با هم مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]مشکلات فلسفی شانس و اراده آزاد نزدیک است

3. Would Bethany return of her own free will, as she had promised?
[ترجمه ترگمان]آیا او قول داده بود که بتانی از اراده آزاد خود بازگشت؟
[ترجمه گوگل]آیا بیتنی از همان اراده آزاد خود باز دارد، همانطور که وعده داده بود؟

4. He came of his own free will.
[ترجمه ترگمان]او اراده آزاد خودش را داشت
[ترجمه گوگل]او از اراده آزاد خود آمده است

5. I came here of my own free will.
[ترجمه ترگمان]من به خواست خودم به اینجا آمدم
[ترجمه گوگل]من از اراده آزاد خودم اینجا آمده ام

6. She left of her own free will.
[ترجمه سام] او با اراده خود رفت
[ترجمه ترگمان]از اراده خود رها شده بود
[ترجمه گوگل]او از اراده آزاد خود را ترک کرد

7. I say this of my own free will.
[ترجمه ترگمان]من این حرف را از اراده آزاد خودم بر زبان می آورم
[ترجمه گوگل]من این را از اراده آزاد خودم می گویم

8. The replacement of free will with scientific determinism was consequently the crucial starting point for the new positivist criminology.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جایگزینی اراده آزاد با جبرگرایی علمی، نقطه شروع حیاتی for جدید positivist بود
[ترجمه گوگل]در نتیجه جایگزینی اراده آزاد با جبرگرایی علمی، نقطه شروع مهمی برای جرم شناسی پوزیتیویست جدید بود

9. Physical possession would be emotional pillage, her identity, free will and pride the spoils he claimed for himself.
[ترجمه ترگمان]تملک فیزیکی، غارت و چپاول احساسی، هویت، اراده آزاد و غرور و غنایم خود برای خود خواهد بود
[ترجمه گوگل]دارایی فیزیکی دزدی عاطفی، هویت او، آزادی آزاد و افتخار است که او برای خودش ادعا می کند

10. It ran across my screen on its own free will, oblivious to my commands.
[ترجمه ترگمان]آن با اراده آزاد خودش روی صفحه من می دوید، بی توجه به دستورها من
[ترجمه گوگل]بر روی صفحه نمایش من بر روی اراده آزاد خود فرار کرد، فراموش نکنید دستورات من

11. Therefore, free will itself is any good only to the extent that it contributes to eventual reproduction.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، خود آزادی تنها تا حدی خوب خواهد بود که به تولید مجدد نهایی کمک می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، آزادی آزاد تنها به اندازه ای است که به بازتولید نهایی کمک می کند

12. Bronson gave us his confession of his own free will.
[ترجمه ترگمان]ژوزف ین اعتراف خود را از اراده آزاد خود به ما ارزانی کرد
[ترجمه گوگل]برنسون اعتراف خود را از اراده آزاد خود به ما تحمیل کرد

13. Man has free will.
[ترجمه ترگمان]بشر اراده آزاد دارد
[ترجمه گوگل]انسان آزادی آزاد دارد

14. Her mouth opened of its own free will to his playfully probing tongue, welcoming the invader.
[ترجمه ترگمان]دهانش از اراده آزاد خودش باز شد، به زبان probing playfully، به مهاجم خوش آمد گفت
[ترجمه گوگل]دهان او از آزادی آزاد خود را به زبانش به طرز وحشیانه اش، با استقبال از مهاجم، باز کرد

15. No one told me to do it - I did it of my own free will.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به من نگفت که این کار را بکنم - من این کار را از اراده آزاد خودم کردم
[ترجمه گوگل]هیچ کس به من نگفت که این کار را بکند - من آن را از اراده آزاد خودم انجام دادم

16. This collection of materials for the building of the temple thus becomes an acceptable free-will offering because it is acknowledged as gift.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه از مواد برای ساختمان معبد به صورت رایگان قابل قبولی تبدیل می شود چون به عنوان هدیه شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این مجموعه ای از مواد برای ساخت معبد به این ترتیب تبدیل به پذیرفتنی آزاد خواهد شد زیرا این امر به عنوان هدیه پذیرفته می شود

17. And they still kept bringing to him freewill offerings every morning.
[ترجمه ترگمان]و اونا هر روز صبح دزدکی به اون تعارف می کردن
[ترجمه گوگل]و هنوز هم هر روز صبح به او مراجعه می کردم

18. The silver and gold are a freewill offering to the LORD, the God of your fathers.
[ترجمه ترگمان]نقره و طلا در اختیار خداوند قرار گرفته اند، خدای پدرتان
[ترجمه گوگل]نقره و طلا برای خداوند، خدای پدران شما آزاد است

19. And the people continued to bring freewill offerings morning after morning.
[ترجمه ترگمان]و مردم صبح روز بعد freewill پیشنهاد دادند
[ترجمه گوگل]و مردم همچنان به صبح روز بعد از صبح، صبح زود آماده می شوند

20. He wants extract a root to occupy freewill principle, through more long-term development, achieve cooperation stage by stage.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد یک ریشه را برای اشغال اصل freewill استخراج کند، از طریق توسعه بلند مدت، به مرحله هم کاری با مرحله دست یابد
[ترجمه گوگل]او می خواهد ریشه را برای اشغال اصل آزادانه، از طریق توسعه درازمدت بیشتر، به دست آوردن مرحله همکاری به مرحله

21. However, all these rules against children's own freewill.
[ترجمه ترگمان]با این حال، همه این قوانین علیه freewill کودکان است
[ترجمه گوگل]با این حال، همه این قوانین علیه آزادی خود کودکان است

22. One may attune to the script for ascension through one's conscious freewill choice.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است به متن برای صعود از طریق انتخاب آگاهانه خود اشاره کند
[ترجمه گوگل]ممکن است به وسیله ی انتخاب آزادانه آگاهانه به اسکریپت برای صعود تبدیل شود

23. Then celebrate the Feast of Weeks to the LORD your God by giving a freewill offering in proportion to the blessings the LORD your God has given you.
[ترجمه ترگمان]پس جشن فارغ التحصیلی وی کس را به خداوند عطا فرما تا خداوند شما را به درگاه خداوند ارزانی دارد خداوند شما را به شما ارزانی داشته است
[ترجمه گوگل]سپس جشن هفتهها را به سوی خداوند، خدای خود جشن میگیرید، با ارائه دادن آزادیخواهی نسبت به نعمتهایی که خداوند، خدایت، به شما داده است، جشن بگیرید

24. Conclude and change labor contract to ought to abide by equality freewill, negotiate consistent principle, do not get the provision of lawbreaking, administrative regulations.
[ترجمه ترگمان]Conclude و تغییر قرارداد کار باید با برابری برابری، مذاکره با اصول سازگار، مقررات اجرایی و اداری را به دست نیاورند
[ترجمه گوگل]قرارداد کار را تعویض و تغییر دهید تا بر پایه ی برابری آزاد، مذاکره بر اصل سازگارانه، مقررات قوانین و مقررات قانونی را ندهد

25. Is the check - up before marriage must is still freewill?
[ترجمه ترگمان]چک کردن قبل از ازدواج باید کاملا یکنواخت باشه؟
[ترجمه گوگل]آیا بررسی قبل از ازدواج باید هنوز آزاد باشد؟

پیشنهاد کاربران

اختیار

اراده آزاد

You will not be allowed to get a divorce right away
اجازه مجاز حق طلاق یطرفه رو نخواهی داشت

در مقابلِ جبر، حق انتخاب

اختیارِ خود

They always believe they come of free will.
Star Trek TOS
همشون همش فکر میکنند با اراده ی خودشون می آیند! ( پیش من )



اختیاری

ازادی
استقلال عمل
ازادی عمل

Free will is the capacity of agents to choose between different possible courses of action unimpeded. Free will is closely linked to the concepts of moral responsibility, praise, guilt, sin, and other judgements which apply only to actions that are freely chosen

حق انتخاب، آزادی تصمیم و اراده


کلمات دیگر: