کلمه جو
صفحه اصلی

dutiful


معنی : مواظب، مطیع، وظیفه شناس، گماشت شناس
معانی دیگر : حرف شنو، فرمان بردار، سر براه

انگلیسی به فارسی

گماشت‌شناس، وظیفه‌شناس


شایسته، وظیفه شناس، مطیع، گماشت شناس، مواظب


انگلیسی به انگلیسی

• obedient, conscientious, submissive, compliant, duteous
if you are dutiful, you do everything that you are expected to do.

مترادف و متضاد

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

مطیع (صفت)
subordinate, subject, conformable, docile, obedient, submissive, limber, biddable, dutiful, duteous

وظیفه شناس (صفت)
loyal, conscientious, dutiful, duteous

گماشت شناس (صفت)
dutiful, duteous

obedient


Synonyms: binding, compliant, conscientious, deferential, devoted, docile, duteous, faithful, incumbent on, obligatory, punctilious, regardful, respectful, reverential, submissive


Antonyms: betraying, disobedient, faithless, irresponsible, undutiful, unfaithful, unrespectful


جملات نمونه

1. a dutiful son
پسر حرف شنو

2. She continued to play out her role of dutiful daughter.
[ترجمه ترگمان]او به ایفای نقش دختر وظیفه شناس ادامه داد
[ترجمه گوگل]او همچنان نقش خود را از دختر مجرب بازی کرد

3. The days of the dutiful wife, who sacrifices her career for her husband, are over.
[ترجمه ترگمان]روزی که زن وظیفه شناسی که حرفه خود را فدای شوهرش می کند تمام شده است
[ترجمه گوگل]روزهای همسر داوطلب، که به خاطر شوهرش فوت کرده است، تمام شده است

4. She was a complaisant wife and dutiful daughter.
[ترجمه ترگمان]او همسر منشی بود و دختر وظیفه شناسی بود
[ترجمه گوگل]او یک زن شایسته و دختر شایسته بود

5. I am a disappointing, though generally dutiful, student. That is, I do as I'm told.
[ترجمه ترگمان]من یک آدم ناامید کننده هستم، هر چند معمولا وظیفه شناس، دانش آموز این همان کاری است که به من گفته اند
[ترجمه گوگل]من ناامید کننده هستم، گرچه معمولا دانشجو هستم این است که من همانطور که گفتم انجام می دهم

6. All my life I have been an obedient, dutiful daughter.
[ترجمه ترگمان]تمام عمرم یک دختر مطیع و مطیع بوده ام
[ترجمه گوگل]تمام عمر من یک دختر مطیع و محترم بوده ام

7. It indicates her willingness to be the dutiful wife yet refusal to be seen as part of a united couple.
[ترجمه ترگمان]نشان می دهد که تمایل او به عنوان همسر وظیفه شناس، در عین حال امتناع از دیده شدن به عنوان بخشی از یک زوج متحد است
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که او تمایل دارد که همسر داوطلبانه باشد اما امتناع از یک زن و شوهر متحد دیده می شود

8. No denying the boy was dutiful and punctilious in all things, however opinionated he might be.
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نبود که این پسر، هر قدر هم که باشد، وظیفه شناس و نکته سنج بود
[ترجمه گوگل]هیچ انکار نکردن پسر در همه چیز شایسته و متکبر بود، با وجود اینکه او ممکن بود احتیاط کند

9. Words or touch are merely the dutiful compliance with rules of proper behaviour.
[ترجمه ترگمان]کلمات یا لامسه تنها سازگاری وظیفه شناسی با قوانین رفتار مناسب هستند
[ترجمه گوگل]واژه ها یا لمس صرفا انطباق دائمی با قوانین رفتار مناسب است

10. Dutiful applause greeted his speech.
[ترجمه ترگمان]کف زدن ها با شور و شوق شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]طنز Dutiful سخنان او را خوش آمد گفت

11. Two pairs of hands were missing from the dutiful applause that greeted his speech.
[ترجمه ترگمان]دو جفت دست از کف زدن وظیفه شناسی که به او تبریک گفتند، از دست داده شد
[ترجمه گوگل]دو جفت دست از اعترافات دائمی گریختند که سخنان او را خوش آمد گفت

12. The authoritarian parent or dutiful child attitudes that so often characterized these relationships in previous generations are thankfully on the way out.
[ترجمه ترگمان]والدین مستبد و یا رفتارهای کودکان وظیفه شناسی که اغلب این روابط را در نسل های گذشته مشخص می کنند، خوشبختانه در راه خروج از آن قرار دارند
[ترجمه گوگل]والد اقتدارگرا و نگرش های فرزندپرورانه که اغلب این نسل ها را در نسل های گذشته نشان می دهد خوشبختانه در راه است

13. His wife, dutiful as ever, did as he bade.
[ترجمه ترگمان]زنش هم مثل همیشه وظیفه شناس بود
[ترجمه گوگل]همسرش، همانطور که همسرش بود، به همان اندازه او را به انجام رساند

14. These dutiful wives will stoke their boilers, fill their tanks to keep them running.
[ترجمه ترگمان]این زنان وظیفه شناسی بخار خود را دامن می زنند و تانک خود را پر می کنند تا آن ها را در حال دویدن نگه دارند
[ترجمه گوگل]این همسران شایسته، دیگهای خود را گاز می دهند، مخازن خود را پر می کنند تا آنها را در حال اجرا نگه دارد

15. But the dutiful reader will emerge with an impressively thorough account.
[ترجمه ترگمان]اما خواننده محترم با یک حساب بسیار دقیق پدیدار خواهد شد
[ترجمه گوگل]اما خواننده مجرد با یک حساب کاملا قابل ملاحظه ظاهر می شود

a dutiful son

پسر حرف‌شنو


پیشنهاد کاربران

وظیفه شناس


کلمات دیگر: