کلمه جو
صفحه اصلی

skirted

انگلیسی به فارسی

زرد، دور زدن، دامن دوختن، دامن دار کردن، حاشیه گذاشتن به، احاطه کردن، از کنار چیزی رد شدن


جملات نمونه

1. he skirted around the issue of wage increase
از اشاره به موضوع اضافه دستمزد خودداری کرد.

2. the boat skirted around submerged obstacles
قایق از موانع زیر آبی احتراز کرد.

3. an iron fence skirted the house
یک نرده ی آهنی دورادور خانه را گرفته بود.

4. the lake is skirted by high mountains
دریاچه توسط کوه های بلند احاطه شده است.

پیشنهاد کاربران

یا گذشته ی فعل skirt هست و یا صفت ( adj ) به چَم "دامن دار". مانند "پیراهن دامن دار"


کلمات دیگر: