کلمه جو
صفحه اصلی

hampered

انگلیسی به فارسی

مانع شد، مانع شدن، مانع شدن از، از کار بازداشتن


پیشنهاد کاربران

hamper:
hinder or impede the movement or progress of.
to hold back.
صفت یا حالت گذشته ی فعل hamper "مهار شده"
تقریبا مترادف" restrained"


کلمات دیگر: