کلمه جو
صفحه اصلی

chuckle


معنی : خندیدن، پیش خود خندیدن، بادهان بسته خندیدن
معانی دیگر : هرهر خندیدن، خنده ی نخودی کردن، آرام خندیدن

انگلیسی به فارسی

خنده‌ی نُخودی


نخودی خندیدن، هوم‌هوم خندیدن، با دهان بسته خندیدن، پیش خود خندیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chuckles, chuckling, chuckled
(1) تعریف: to laugh softly or in a half-suppressed manner.

- The film was mildly funny, and we chuckled here and there.
[ترجمه A.A] فیلم خیلی بامزه بود و ما ( گله به گله ) جاهای مختلف خندیدیم
[ترجمه ترگمان] فیلم کمی خنده دار بود و ما اینجا و آنجا بی صدا خندیدم
[ترجمه گوگل] این فیلم خفیف خنده دار بود و ما اینجا و آنجا شوکه شدیم
- She was annoyed that he merely chuckled when she told him her plans.
[ترجمه ترگمان] از اینکه او نقشه های خود را برای او تعریف کرد ناراحت شد
[ترجمه گوگل] او ناراحت شد که وقتی به او برنامه هایش را گفت، فقط از خواب بیدار شد

(2) تعریف: to cluck, as a hen.
اسم ( noun )
مشتقات: chucklingly (adv.), chuckler (n.)
• : تعریف: a soft or half-suppressed laugh.

- The birthday card elicited a few chuckles at it was passed around the table.
[ترجمه ترگمان] کارت تبریک، چند بار از کنار میز گذشت
[ترجمه گوگل] کارت تولد چندین شکنجه را در اطراف میز گذاشت
- He gave a chuckle in response to our question but made no reply.
[ترجمه ترگمان] او جواب سوال ما را داد اما جوابی نداد
[ترجمه گوگل] او پاسخی به سوال ما داد اما پاسخی نداد

• low laughter, giggle
laugh quietly, giggle
when people chuckle, they laugh quietly. verb here but can also be used as an attributive adjective. e.g. he shook his head with a soft chuckle.

مترادف و متضاد

خندیدن (فعل)
mock, burst into a laugh, laugh, chuckle, laugh at, titter, giggle, chortle, roar with laughter

پیش خود خندیدن (فعل)
chuckle

بادهان بسته خندیدن (فعل)
chuckle

giggle


Synonyms: cackle, chortle, crow, exult, guffaw, hee-haw, laugh, smile, snicker, snigger, sniggle, teehee, titter


جملات نمونه

1. We had a chuckle about it afterwards.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه خندیدیم
[ترجمه گوگل]پس از آن ما در مورد آن شگفت زده بودیم

2. She gave a chuckle of delight.
[ترجمه ترگمان]او از خوشحالی خندید
[ترجمه گوگل]او به شوخی لذت بخشید

3. He laughed with a rich, throaty chuckle.
[ترجمه ترگمان]او با خنده ای بلند و از ته دل خندید
[ترجمه گوگل]او با یک شگفت انگیز غول پیکر خندید

4. He gave a chuckle in response to her question.
[ترجمه ترگمان]او به سوال او جواب داد
[ترجمه گوگل]او در جواب به سوال او به شوخی گفت

5. She gave a little chuckle.
[ترجمه ترگمان]او خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او کمی شوخی کرد

6. You have to chuckle when you think of Mayor Brown in front of the mirror getting ready for Halloween.
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کنی شهردار براون جلوی آینه برای هالووین آماده می شود، باید از خنده خودداری کنی
[ترجمه گوگل]شما باید زمانی که شما فکر می کنید از شهردار براون در مقابل آینه آماده شدن برای هالووین چنگ زدن

7. And the person having the biggest chuckle over it all is Pat Burns, fired as coach late last season.
[ترجمه ترگمان]و کسی که بیش ترین خنده را دارد پت برنز است که در اواخر فصل گذشته به عنوان مربی اخراج شد
[ترجمه گوگل]و فردی که بزرگترین فریاد بر آن را دارد، پت برنز است که در اواخر فصل گذشته به عنوان مربی اخراج شد

8. A slight chuckle escaped from her throat, the result of a sudden realization that she was thinking in terms of cotton.
[ترجمه ترگمان]خنده مختصری از گلویش خارج شد، نتیجه یک درک ناگهانی که او در شرایط پنبه فکر می کرد
[ترجمه گوگل]یک شوخی کوچک از گلویش فرار کرد، نتیجه یک تحقق ناگهانی که او از نظر پنبه فکر می کرد

9. He gave a little chuckle.
[ترجمه ترگمان]او خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او کمی شوخی کرد

10. Rosie gave a little chuckle.
[ترجمه ترگمان]رزی خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]Rosie کمی شوخی کرد

11. We get a chuckle when we hear that so-and-so started chicken salad.
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف رو می شنویم، وقتی صدای سالاد جوجه رو شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که می شنویم که سالاد مرغ به گونه ای شروع شده است، یک شوخی می گیریم

12. Nor, it must be said, a hoot, chuckle, chortle, crow or cackle.
[ترجمه ترگمان]و با خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده گفت:
[ترجمه گوگل]نه، باید بگویم، هات، خندیدن، خرد شدن، کلاغ یا کلاغ

13. She heard his soft and sensuous chuckle float on the moonbeams behind her.
[ترجمه ترگمان]او صدای خنده های نرم و شهوانی خود را در مهتاب پشت سرش شنید
[ترجمه گوگل]او شبیه جادوی نرم و مودبانه خود را در ماههای دور پشت سرش شنیده بود

14. He chuckled, a wickedly delicious little chuckle that sent a shiver down her spine.
[ترجمه ترگمان]او با دهان بسته خندید، خنده ای کوتاه و شیرین، که لرزشی در ستون فقراتش ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او فریاد زد، کمی خجالتی خوشمزه که دچار دوری از ستون فقراتش شد

15. Basil used to tease us about movement and chuckle at our claims for its fundamental importance in the education of young children.
[ترجمه ترگمان]باسیل در مورد حرکت و خنده ما به خاطر اهمیت اساسی آن در آموزش کودکان، به ما شوخی می کرد
[ترجمه گوگل]ریحان برای ادعاهای ما در مورد آموزش و پرورش کودکان خردسال به ما عادت کرده است

Every time he thought of her big nose he chuckled.

هروقت به دماغ گنده‌ی او فکر می‌کرد، پیش خود می‌خندید.


پیشنهاد کاربران

ریز ریز خندیدن

نخودی خندیدن، ریز خندیدن

بعنوان اسم ( noun ) هم میتونه استفاده بشه.

However, most are usually worth at least a chuckle or two

i'd like to think so . he said with a chuckle

پوزخندزدن


کلمات دیگر: