1. We had a chuckle about it afterwards.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه خندیدیم
[ترجمه گوگل]پس از آن ما در مورد آن شگفت زده بودیم
2. She gave a chuckle of delight.
[ترجمه ترگمان]او از خوشحالی خندید
[ترجمه گوگل]او به شوخی لذت بخشید
3. He laughed with a rich, throaty chuckle.
[ترجمه ترگمان]او با خنده ای بلند و از ته دل خندید
[ترجمه گوگل]او با یک شگفت انگیز غول پیکر خندید
4. He gave a chuckle in response to her question.
[ترجمه ترگمان]او به سوال او جواب داد
[ترجمه گوگل]او در جواب به سوال او به شوخی گفت
5. She gave a little chuckle.
[ترجمه ترگمان]او خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او کمی شوخی کرد
6. You have to chuckle when you think of Mayor Brown in front of the mirror getting ready for Halloween.
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کنی شهردار براون جلوی آینه برای هالووین آماده می شود، باید از خنده خودداری کنی
[ترجمه گوگل]شما باید زمانی که شما فکر می کنید از شهردار براون در مقابل آینه آماده شدن برای هالووین چنگ زدن
7. And the person having the biggest chuckle over it all is Pat Burns, fired as coach late last season.
[ترجمه ترگمان]و کسی که بیش ترین خنده را دارد پت برنز است که در اواخر فصل گذشته به عنوان مربی اخراج شد
[ترجمه گوگل]و فردی که بزرگترین فریاد بر آن را دارد، پت برنز است که در اواخر فصل گذشته به عنوان مربی اخراج شد
8. A slight chuckle escaped from her throat, the result of a sudden realization that she was thinking in terms of cotton.
[ترجمه ترگمان]خنده مختصری از گلویش خارج شد، نتیجه یک درک ناگهانی که او در شرایط پنبه فکر می کرد
[ترجمه گوگل]یک شوخی کوچک از گلویش فرار کرد، نتیجه یک تحقق ناگهانی که او از نظر پنبه فکر می کرد
9. He gave a little chuckle.
[ترجمه ترگمان]او خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او کمی شوخی کرد
10. Rosie gave a little chuckle.
[ترجمه ترگمان]رزی خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]Rosie کمی شوخی کرد
11. We get a chuckle when we hear that so-and-so started chicken salad.
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف رو می شنویم، وقتی صدای سالاد جوجه رو شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که می شنویم که سالاد مرغ به گونه ای شروع شده است، یک شوخی می گیریم
12. Nor, it must be said, a hoot, chuckle, chortle, crow or cackle.
[ترجمه ترگمان]و با خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده گفت:
[ترجمه گوگل]نه، باید بگویم، هات، خندیدن، خرد شدن، کلاغ یا کلاغ
13. She heard his soft and sensuous chuckle float on the moonbeams behind her.
[ترجمه ترگمان]او صدای خنده های نرم و شهوانی خود را در مهتاب پشت سرش شنید
[ترجمه گوگل]او شبیه جادوی نرم و مودبانه خود را در ماههای دور پشت سرش شنیده بود
14. He chuckled, a wickedly delicious little chuckle that sent a shiver down her spine.
[ترجمه ترگمان]او با دهان بسته خندید، خنده ای کوتاه و شیرین، که لرزشی در ستون فقراتش ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او فریاد زد، کمی خجالتی خوشمزه که دچار دوری از ستون فقراتش شد
15. Basil used to tease us about movement and chuckle at our claims for its fundamental importance in the education of young children.
[ترجمه ترگمان]باسیل در مورد حرکت و خنده ما به خاطر اهمیت اساسی آن در آموزش کودکان، به ما شوخی می کرد
[ترجمه گوگل]ریحان برای ادعاهای ما در مورد آموزش و پرورش کودکان خردسال به ما عادت کرده است