کلمه جو
صفحه اصلی

appraise


معنی : تخمین زدن، ارزیابی کردن، دید زدن، تقویم کردن
معانی دیگر : برآورد کردن، ارزشیابی کردن، ورانداز کردن

انگلیسی به فارسی

ارزیابی کردن، تقویم کردن، تخمین زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appraises, appraising, appraised
مشتقات: appraisable (adj.), appraisement (n.), appraiser (n.)
(1) تعریف: to estimate the quality or nature of.
مترادف: assess, estimate, evaluate, gauge
مشابه: appreciate, figure, guess, judge, reckon, value

- The casting director must quickly appraise each actor's performance during the auditions.
[ترجمه ترگمان] مدیر انتخاب باید به سرعت عملکرد هر بازیگر را در حین تست هنرپیشگی ارزیابی کند
[ترجمه گوگل] کارگردان ریخته گری باید سریعا عملکرد هر بازیگر را در طول تماشا ها ارزیابی کند
- The council needs some time to appraise the situation before making a decision.
[ترجمه ترگمان] این شورا باید قبل از تصمیم گیری وضعیت را ارزیابی کند
[ترجمه گوگل] پیش از تصمیم گیری، شورا نیاز به زمان دارد تا وضعیت را ارزیابی کند

(2) تعریف: to determine the monetary value of (something) according to size, quality, and other features.
مترادف: assess, estimate, evaluate, valuate, value
مشابه: assay, gauge, price

- The necklace was appraised at over ten thousand dollars.
[ترجمه ترگمان] گردن بند را در حدود ده هزار دلار ارزیابی کرد
[ترجمه گوگل] گردنبند با بیش از ده هزار دلار ارزیابی شد

• estimate value, assess
if you appraise something, you consider it carefully and form an opinion about it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تقویم نمودن، ارزیابی کردن

مترادف و متضاد

تخمین زدن (فعل)
account, compute, estimate, appraise, guesstimate, foreshow, guess

ارزیابی کردن (فعل)
rate, appraise, aim, evaluate

دید زدن (فعل)
appraise, sight

تقویم کردن (فعل)
appraise, apprise, apprize, evaluate, assess

judge, estimate


Synonyms: adjudge, assay, assess, audit, calculate, check, check out, deem, evaluate, examine, eye, figure, figure in, figure out, gauge, guesstimate, have one’s number, inspect, look over, peg, price, rate, read, review, set at, size, survey, take account of, valuate, value


جملات نمونه

1. An employer should appraise the ability of his employees.
[ترجمه ترگمان]کارفرما باید توانایی کارمندان خود را ارزیابی کند
[ترجمه گوگل]کارفرما باید توانایی کارکنان خود را ارزیابی کند

2. Greenpeace has been invited to appraise the environmental costs of such an operation.
[ترجمه ترگمان]صلح سبز برای ارزیابی هزینه های زیست محیطی چنین عملیاتی دعوت شده است
[ترجمه گوگل]Greenpeace برای ارزیابی هزینه های زیست محیطی این عملیات دعوت شده است

3. We had an expert appraise the house before we bought it.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] ما قبل از خرید خانه، انرا به طور حرفه ای و کامل ارزیابی کردیم .
[ترجمه سیروس نیکجو] قبل اینکه خانه را بخریم توسط یک کارشناس آن را مورد ارزیابی قرار دادیم.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بخریمش، یه تیم ماهر رو ارزیابی کردیم
[ترجمه گوگل]ما قبل از اینکه آن را خریداری کنیم یک متخصص خانه را ارزیابی کردیم

4. They tried to appraise the poet-ry of John Milton.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] انها سعی کردند اشعار جان میلتون را ارزیابی کنند.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند که شاعر را، که از جان میلتون بود، ارزیابی کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند بر شاعر جان میلتون تأثیر بگذارند

5. She stepped back to appraise her workmanship.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] او یک قدم به عقب برداشت تا کارکرد او را ارزیابی کند.
[ترجمه ترگمان]کیت قدم به عقب برداشت تا کارش را ارزیابی کند
[ترجمه گوگل]او به کار خود ادامه داد

6. In co-operation with other professionals, social workers will appraise the individual's needs.
[ترجمه ترگمان]در هم کاری با متخصصان دیگر، مددکاران اجتماعی نیازهای فردی را ارزیابی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در همکاری با متخصصان دیگر، کارکنان اجتماعی نیازهای فردی را ارزیابی خواهند کرد

7. It is of course difficult to appraise peoples' motives for buying or selling derivative assets, so mere observation is insufficient.
[ترجمه ترگمان]البته ارزیابی انگیزه های مردم برای خرید یا فروش دارایی های مشتق بسیار دشوار است، بنابراین مشاهده محض کافی نیست
[ترجمه گوگل]البته، محاسبه انگیزه های مردم برای خرید یا فروش دارایی های مشتق شده، بسیار دشوار است، لذا نظارت تنها کافی نیست

8. We will improve the Governments' decommissioning proposals and appraise, with the industry, effective technical conservation measures.
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهادها انحلال دولت و ارزیابی، با صنعت، اقدامات موثر حفاظت تکنیکی را بهبود خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما پیشنهادهای تخلیه دولت را بهبود خواهیم داد و با صنعت، اقدامات حفاظت فنی موثر را ارزیابی خواهیم کرد

9. Secondly, to appraise the current strategies of various participants in the market and to propose alternative strategies.
[ترجمه ترگمان]دوم، ارزیابی استراتژی های فعلی شرکت کنندگان مختلف در بازار و ارایه استراتژی های جایگزین
[ترجمه گوگل]ثانیا، برای ارزیابی استراتژی های فعلی شرکت کنندگان مختلف در بازار و پیشنهاد استراتژی های جایگزین

10. Volunteer activities are hard to appraise in dollar terms, and it is difficult to assess the motivation for them.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی فعالیت های داوطلب دشوار است و ارزیابی انگیزه برای آن ها دشوار است
[ترجمه گوگل]فعالیت های داوطلبانه درمورد ارزش دلار سخت است، و ارزیابی انگیزه برای آنها دشوار است

11. General managers are appraised by their area managers and appraise their assistants.
[ترجمه ترگمان]مدیران کل توسط مدیران حوزه ارزیابی می شوند و دستیاران خود را ارزیابی می کنند
[ترجمه گوگل]مدیران ارشد توسط مدیران منطقه خود مورد ارزیابی قرار می گیرند و دستیارانشان را ارزیابی می کنند

12. Every few years miners appraise the performance of the board members and vote on whether they should be retained as directors.
[ترجمه ترگمان]هر چند سال معدنچیان عملکرد اعضای هییت مدیره را ارزیابی می کنند و به این موضوع رای می دهند که آیا آن ها باید به عنوان مدیر حفظ شوند
[ترجمه گوگل]هر چند سال معدنچیان عملکرد اعضای هیئت مدیره را ارزیابی می کنند و رای می دهند که آیا آنها باید به عنوان مدیران حفظ شوند

13. Managers must appraise all staff.
[ترجمه ترگمان]مدیران باید تمام کارکنان را ارزیابی کنند
[ترجمه گوگل]مدیران باید همه کارکنان را ارزیابی کنند

14. We women look on, we appraise, we scrutinize, we admire, we try to remain calm.
[ترجمه ترگمان]ما زن ها به ما نگاه می کنند، ما مورد بررسی و بررسی قرار می گیریم، خوشمان می آید، سعی می کنیم آرام بمانیم
[ترجمه گوگل]ما زنان نگاه می کنیم، ما ارزیابی می کنیم، ما دقیق نگاه می کنیم، ما تحسین می کنیم، ما سعی می کنیم آرام باشیم

15. Therefore, appraise it in terms of the five fundamental factors and make comparisons of the seven elements later named.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، آن را از لحاظ پنج عامل اساسی ارزیابی و مقایسه هفت عنصر بعدا نامگذاری شد
[ترجمه گوگل]بنابراین، آن را با توجه به پنج عامل اساسی بررسی کنید و مقادیر هفت عنصر را بعدا نامگذاری کنید

The insurance company's appraiser appraises the damages.

ارزیاب شرکت بیمه خسارات را ارزیابی می‌کند.


She looked at me with cold, appraising eyes.

با نگاه سرد و براندازکننده‌ای به من نگریست.


پیشنهاد کاربران

ارزشیابی کردن
تخمین زدن

ارزشگذاری کردن


کلمات دیگر: