کلمه جو
صفحه اصلی

unworthiness


ناشایستگی

انگلیسی به فارسی

ناتوانی


انگلیسی به انگلیسی

• lack of value; state of not deserving respect

جملات نمونه

1. But I have never heard him confess his unworthiness in this field of human endeavour.
[ترجمه ترگمان]اما من هرگز نشنیده بودم که او در این زمینه تلاش انسانی، unworthiness خود را اعتراف کند
[ترجمه گوگل]اما من هرگز از او خواسته ام که بی اعتنایی خود را در این زمینه تلاش های انسانی اعتراف کنم

2. She felt mildly guilty of something -- perhaps unworthiness.
[ترجمه ترگمان]او کمی احساس گناه می کرد - شاید هم بی ارزش بود
[ترجمه گوگل]او کمی احساس گناه کرد - شاید ناخوشایند

3. Unworthiness and a poor self - image are really just a case of mistaken identity.
[ترجمه ترگمان]unworthiness و یک تصویر نفس ضعیف واقعا تنها یک مورد از هویت اشتباه هستند
[ترجمه گوگل]ناسازگاری و یک تصویر دلخواه، واقعا یک مورد هویت اشتباه است

4. Those who express the sense of unworthiness are said to have low self-esteem, or the person who is to express self-pride are said to hold themselves in highest esteem.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود کسانی که حس بی ارزشی را ابراز می کنند عزت نفس پایین دارند، یا فردی که عزت نفس را ابراز می کند، گفته می شود که خود را به بالاترین میزان ارج می نهد
[ترجمه گوگل]گفته می شود کسانی که احساس عدم صلاحیت را بیان می کنند، اعتماد به نفس کمتری دارند یا گفته می شود که فردی که می گوید غرور خود را بیان می کند، در بالاترین عزت نفس خود ایستاده است

5. Some inhibitions or feelings of unworthiness may cloud your romantic and social prospects.
[ترجمه ترگمان]برخی از inhibitions یا احساسات of ممکن است چشم اندازه ای اجتماعی و اجتماعی شما را تیره کند
[ترجمه گوگل]برخی از بازدارندگی ها یا احساسات ناخوشایند ممکن است چشم انداز های عاشقانه و اجتماعی شما را تشخیص دهند

6. Purge yourself of all unworthiness. Until then, we must remain at war.
[ترجمه ترگمان]خودت رو از همه unworthiness فدا کن تا آن زمان ما باید در جنگ باقی بمانیم
[ترجمه گوگل]خودتان را از همه ناتوانی ها پاک کنید تا آن زمان ما باید در جنگ باقی بمانیم

7. We have unresolved unworthiness from the past; as a result, we have formed some kind of self-judgment.
[ترجمه ترگمان]ما unworthiness را از گذشته unresolved، به عنوان یک نتیجه، ما یک جور قضاوت شخصی تشکیل داده ایم
[ترجمه گوگل]ما ناتوانی گذشته را نادیده گرفته ایم؛ به عنوان یک نتیجه، ما نوعی خود قضاوت را شکل داده ایم

8. Because the primary disease leads to a disorder of mood with a poor self-image and a sense of shame and unworthiness.
[ترجمه ترگمان]زیرا بیماری اولیه منجر به اختلال در حالت خود با تصویر ضعیف و احساس شرمندگی و بی ارزشی می شود
[ترجمه گوگل]از آنجا که بیماری اولیه منجر به اختلال خلق و خوی با یک تصویر ضعیف و احساس شرم و ناامیدی می شود

9. However, they feared for their lives, for in experiencing the holiness of God so closely, they felt all the more their own sinfulness and unworthiness .
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها از زندگی خود بیمناک بودند، زیرا در تجربه تقدس خداوند تا آن حد احساس گناه و بی ارزشی خود را بیشتر احساس می کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها از جان خود هراس داشتند، زیرا در تجربه تقدس خداوند به طوری که نزدیک بودند، بیشتر احساس گناه و غفلت می کردند

10. They taught me that everyone needs love; that seeing our mistakes and poor decisions as indicators of unworthiness leads to self-absorption and more pain.
[ترجمه ترگمان]آن ها به من آموختند که همه به عشق نیاز دارند؛ که دیدن اشتباه ات و تصمیمات ضعیف ما را به عنوان شاخصه ای بی ارزشی که منجر به جذب خود - جذب و درد بیشتر می شوند، می بینند
[ترجمه گوگل]آنها به من آموختند که هر کس به عشق نیاز دارد؛ که دیدن اشتباهات ما و تصمیمات ضعیف به عنوان شاخص های غیر قابل قبول منجر به جذب خود و درد بیشتر می شود

11. that seeing our mistakes and poor decisions as indicators of unworthiness leads to self-absorption and more pain.
[ترجمه ترگمان]که شاهد اشتباه ات و تصمیمات ضعیف ما به عنوان شاخص بی ارزشی منجر به جذب خود - جذب و درد بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]که دیدن اشتباهات ما و تصمیمات ضعیف به عنوان شاخص های غیر قابل قبول منجر به جذب خود و درد بیشتر می شود

12. His praise released from her loud protestations of her unworthiness.
[ترجمه ترگمان]این تعریف و تمجید او را از protestations و protestations که unworthiness بود رها کرد
[ترجمه گوگل]ستایش او از اعتراضات شدید خود را از عدم پذیرش او منتشر شد

پیشنهاد کاربران

ناچیزی

ناشایستگی/ عدم ارزشمندی/ بی کفایتی


کلمات دیگر: