کلمه جو
صفحه اصلی

shadowy


معنی : زود گذر، سایه دار، سایه مانند، سایه افکن
معانی دیگر : سایه وار، پرسایه، تاریک، تیره

انگلیسی به فارسی

سایه دار، سایه افکن، سایه مانند، زود گذر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: shadowiness (n.)
(1) تعریف: resembling a shadow; vague, faint, or illusory in nature.
مشابه: vague

(2) تعریف: surrounded by or full of shadow.
متضاد: bright, clear
مشابه: dusky

• covered in shadow, protected from light; obscure, indistinct; resembling a shadow; casting a shadow, protecting from light
a shadowy place is dark and full of shadows.
a shadowy figure or shape is difficult to see because there is not much light.
you describe people and activities as shadowy when very little is known about them, and you think that they may be dishonest or dangerous.

مترادف و متضاد

زود گذر (صفت)
light, fugacious, fleet, unstable, transitory, frail, fugitive, ephemeral, horary, caducous, glancing, transient, momentary, temporary, fungous, passing, perishable, shadowy, sweepy

سایه دار (صفت)
somber, sombre, shady, patronizing, shadowy, protecting

سایه مانند (صفت)
shadowy, shadowlike

سایه افکن (صفت)
shady, shadowy

جملات نمونه

1. They crouched together on a shadowy hillside.
[ترجمه ترگمان]آن ها روی یک تپه تاریک چمباتمه زده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با هم در یک تپه ساحلی سایه انداخته اند

2. She saw a shadowy figure through the blind.
[ترجمه ترگمان]شبح سایه ای را دید که از میان کوره راه می رفت
[ترجمه گوگل]او شاهد یک تصویر سایه از طریق کور بود

3. I could just make out a tall, pale, shadowy figure tramping through the undergrowth.
[ترجمه ترگمان]می توانستم فقط هیکل بلند، رنگ پریده و سایه وار در میان بوته های خار راه بروم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم یک شکل بلند، رنگ پریده و سایه ای را از طریق زیرزمینی بچرخانم

4. They are members of some shadowy extremist group.
[ترجمه ترگمان]آن ها اعضای گروه افراطی گرا هستند
[ترجمه گوگل]آنها عضو گروهی از افراط گرای سادیست هستند

5. Someone was waiting in the shadowy doorway.
[ترجمه ترگمان]کسی در درگاه تاریک منتظر بود
[ترجمه گوگل]کسی در انتظار ورودی سایه ایستاده بود

6. They made out a shadowy form in front of them.
[ترجمه ترگمان]ان ها در مقابل آن ها یک شکل مبهم ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مقابل آنها فرم سایه ای ایجاد کردند

7. I watched him from a shadowy corner.
[ترجمه ترگمان]از گوشه تاریکی او را تماشا کردم
[ترجمه گوگل]من او را از گوشه تاریک تماشا کردم

8. I saw a shadowy figure approaching.
[ترجمه ترگمان]یک شبح تاریک را دیدم که به او نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]من شاهد یک شکل سایه دار در حال نزدیک شدن بودم

9. The moon highlighted the shadowy forms of the hills.
[ترجمه ترگمان]ماه اشکال مبهمی از تپه ها را برجسته می کند
[ترجمه گوگل]ماه، شکل های سایه ای از تپه ها را برجسته کرد

10. We have been looking at the shadowy world of the paranormal.
[ترجمه ترگمان]ما داشتیم به دنیای سایه وار of نگاه می کردیم
[ترجمه گوگل]ما به دنیای سایه دار معرفتی نگاه کرده ایم

11. As I sit in a shadowy corner, I observe a slow and gradual elongation of his mouth.
[ترجمه ترگمان]همچنان که در گوشه تاریکی می نشینم، صدای آهسته و تدریجی دهانش را می بینم
[ترجمه گوگل]همانطور که در گوشه سایه ای نشسته اید، متوجه شدم که دهانش آهسته و تدریجی است

12. Shadowy figures approached them out of the fog.
[ترجمه ترگمان]اشباح سایه وار در میان مه به آن ها نزدیک می شدند
[ترجمه گوگل]ارقام سایه ای آنها را از مه پیدا کرده اند

13. Since her illness, other people had become shadowy and had no real existence for her.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که بیماری او، بقیه مردم، سایه وار تبدیل شده بودند و هیچ وجود واقعی برای او نداشتند
[ترجمه گوگل]از زمان بیماری او، افراد دیگر سایه پوش شده بودند و هیچ موجودی برای او وجود نداشت

14. His intense scrutiny took in the shadowy and empty lengths of the corridor.
[ترجمه ترگمان]نگاه دقیق و موشکافانه او در راهروی تاریک و خالی راهرو قرار گرفت
[ترجمه گوگل]بررسی شدید او در طول سایه و خالی راهرو انجام شد

پیشنهاد کاربران

سایه دار


سایه مانند

پنهانی، مخفیانه

تاریک
مبهم
سایه تیره

یواشکی

mysterious
مرموز


کلمات دیگر: