کلمه جو
صفحه اصلی

send word


معنی : خبر دادن

انگلیسی به فارسی

ارسال کلمه، خبر دادن


انگلیسی به انگلیسی

• pass on a message, inform

مترادف و متضاد

خبر دادن (فعل)
inform, warn, advise, announce, give notice, send word

جملات نمونه

1. They sent word to the King of their arrival.
[ترجمه ترگمان]آن ها خبر ورود خود را به پادشاه دادند
[ترجمه گوگل]آنها به شاه به هنگام ورودشان نامه ای فرستادند

2. She sent word that she would be late.
[ترجمه ترگمان]پیغام فرستاد که دیر خواهد شد
[ترجمه گوگل]او نامه ای فرستاد که او دیر خواهد کرد

3. The mayor sent word he'd be late.
[ترجمه ترگمان]شهردار پیغام فرستاده بود که دیر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]شهردار نامه ای را که او دیر می کرد ارسال کرد

4. He sent word that he would not be able to come.
[ترجمه ترگمان]خبر داد که نمی تواند بیاید
[ترجمه گوگل]او کلمه ای را فرستاد که قادر نخواهد بود بیاید

5. She sent word with her secretary that she would be unable to attend the meeting.
[ترجمه ترگمان]او با منشی خود پیغام فرستاد که او قادر نخواهد بود در جلسه شرکت کند
[ترجمه گوگل]او با وزیر امور خارجه خود کلمه ای را فرستاد که قادر به حضور در جلسه نخواهد بود

6. She sent word she could not come.
[ترجمه ترگمان]پیغام فرستاد که نمی تواند بیاید
[ترجمه گوگل]او فرستاد که او نمیتواند بیاید

7. He sent word to his family that his captors were treating him well.
[ترجمه ترگمان]به خانواده اش خبر داد که captors او را خوب درمان کرده اند
[ترجمه گوگل]او به خانواده اش نامه ای فرستاد که اسیران او به خوبی او را درمان می کردند

8. When Lee learned what the Federals were doing, he sent word for his scattered columns to converge west of Gettysburg.
[ترجمه ترگمان]وقتی لی فهمید که Federals دارند چه کار می کنند، به ستون پراکنده او اشاره کرد که به سمت غرب گتیس برگ جمع شوند
[ترجمه گوگل]وقتی لی متوجه شد که فدرال ها چه کار می کنند، او برای ستون های پراکنده اش برای همگرا شدن با غرب گتیزبورگ فرستاد

9. Your mama sent word for me to do this.
[ترجمه ترگمان] مامانت برام پیغام فرستاد که این کارو بکنم
[ترجمه گوگل]مادر شما برای من این کار را انجام داد

10. Jody sends word for the bus to take the girls back to the Hyatt hotel.
[ترجمه ترگمان]جودی \"یه پیغام برای اتوبوس میفرسته\" تا دخترا رو به هتل \"hyatt\" برگردونه
[ترجمه گوگل]جودی کلمه ای را برای اتوبوس می فرستد تا دختران را به هتل هایت بازگرداند

11. The Lord of the Manor had sent word that he wished to see the players.
[ترجمه ترگمان]فرمانروای عمارت پیغام فرستاده بود که می خواهد بازیکنان را ببیند
[ترجمه گوگل]پروردگار مانور کلمه ای را فرستاد که می خواست بازیکنان را ببیند

12. He operates from Southern California and sends words of hope and encouragement worldwide.
[ترجمه ترگمان]او از کالیفرنیای جنوبی فعالیت می کند و کلماتی از امید و تشویق در سراسر جهان ارسال می کند
[ترجمه گوگل]او از جنوب کالیفرنیا کار می کند و کلمات امید و تشویق را در سراسر جهان می فرستد

13. Minu sent word that I should stay with her in Ghanerao.
[ترجمه ترگمان]Minu پیغام فرستاد که من باید با او در Ghanerao بمانم
[ترجمه گوگل]منو فرستاد که من باید با او در Ghanerao باقی بمانم

14. Finally he sent word that he was ready for her to come and marry him.
[ترجمه ترگمان]بالاخره به او خبر داد که برای او آماده است که بیاید و با او ازدواج کند
[ترجمه گوگل]در نهایت او کلمه ای فرستاد که او آماده بود برای آمدن و ازدواج با او

15. He sent word, but never sent for them.
[ترجمه ترگمان]او پیغام فرستاد، اما هیچ وقت آن ها را نفرستاد
[ترجمه گوگل]او کلمه را فرستاد، اما هرگز برای آنها فرستاد

پیشنهاد کاربران

پیغام فرستادن

Send word
خبر دادن


کلمات دیگر: