1. factory smoke was the main annoyance in that city
دود کارخانه ها دردسر عمده در آن شهر بود.
2. The noisy traffic is a continual annoyance to the citizens.
[ترجمه مبین] سروصدای ترافیک موجب رنجش ممتد شهروندان است
[ترجمه ترگمان]ترافیک پر سر و صدا، آزاردهنده دائمی برای شهروندان است
[ترجمه گوگل]ترافیک پر سر و صدا ناخوشایند مداوم برای شهروندان است
3. To her annoyance the stranger did not go away.
[ترجمه ترگمان]غریبه از او دور نشد
[ترجمه گوگل]به دلخوری او غریبه به دور نیست
4. Polly clicked her tongue in annoyance.
[ترجمه ترگمان]پولی با دلخوری زبانش را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]پولی با ناراحتی روی زبانش کلیک کرد
5. A look of deep annoyance crossed his face.
[ترجمه ترگمان]نگاهی حاکی از اندوه عمیق بر چهره اش نقش بست
[ترجمه گوگل]یک نگاه ناراحتی عمیق از چهره اش گذشت
6. I felt annoyance at being teased.
[ترجمه ترگمان]از شوخی کردن ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]احساس تنهایی کردم در حال تکان دادن
7. There are rumblings of annoyance throughout the workforce.
[ترجمه ترگمان]در سراسر نیروی کار نوعی عصبانیت وجود دارد
[ترجمه گوگل]سر و صدا در سراسر نیروی کار وجود دارد
8. She always takes her annoyance out on her husband.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه باعث ناراحتی شوهرش میشه
[ترجمه گوگل]او همیشه از شوهرش ناراحت می شود
9. She made her annoyance plain.
[ترجمه ترگمان]او ناراحتی خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]او دلیلی برای ناراحتی اش ایجاد کرد
10. There was a look of annoyance on his face.
[ترجمه ترگمان]قیافه او حاکی از ناراحتی بود
[ترجمه گوگل]یک نگاه ناراحتی روی صورتش وجود داشت
11. I dropped out of university, much to the annoyance of my parents.
[ترجمه ترگمان]من دانشگاه را ترک کردم، خیلی برای آزار و اذیت پدر و مادرم
[ترجمه گوگل]من از دانشگاه بیرون رفتم، خیلی ناراحتم از والدینم
12. She couldn't suppress her anger/annoyance/delight.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست خشم و عصبانیت او را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند خشمش را تحمل کند / ناراحتی / لذت را سرکوب کند
13. Her annoyance can be clearly traced in her letter.
[ترجمه ترگمان]ناراحتی او می تواند به وضوح در نامه او پیدا شود
[ترجمه گوگل]ناراحتی او را می توان به وضوح در نامه او نشان داد
14. She tried not to show her annoyance.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خشمش را به او نشان ندهد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد ناراحتی خود را نشان ندهد