رنگ کردن، رنگ زدن
dyed
رنگ کردن، رنگ زدن
انگلیسی به فارسی
رنگ شده، رنگ کردن
دیکشنری تخصصی
[نساجی] رنگ شده - رنگی
جملات نمونه
1. She has dyed her hair brown.
[ترجمه ترگمان]موهایش را رنگ کرده
[ترجمه گوگل]او موهای خود را قهوه ای رنگ کرده است
[ترجمه گوگل]او موهای خود را قهوه ای رنگ کرده است
2. My mum thinks dyed blonde hair is a bit common.
[ترجمه ترگمان]مامانم فکر می کنه مو بلوند یه ذره معمولیه
[ترجمه گوگل]مادر من فکر می کند موهای بلوند رنگی کمی شایع است
[ترجمه گوگل]مادر من فکر می کند موهای بلوند رنگی کمی شایع است
3. She dyed her hair blonde.
[ترجمه zz] او موهایش را بلوند رنگ کرد
[ترجمه ترگمان]موهاش رو بلوند کرد[ترجمه گوگل]او رنگ موهایش را رنگ کرد
4. He'd dyed his hair, which was almost unheard-of in the 1960s.
[ترجمه ترگمان]موهایش را رنگ کرده بود، که تقریبا در دهه ۱۹۶۰ بی سابقه بود
[ترجمه گوگل]او موهای خود را که تقریبا در سالهای 1960 میلادی نامعلوم بود رنگ می کرد
[ترجمه گوگل]او موهای خود را که تقریبا در سالهای 1960 میلادی نامعلوم بود رنگ می کرد
5. Didn't you notice? He has dyed his hair.
[ترجمه ترگمان]متوجه نشدی؟ موهایش را رنگ کرده
[ترجمه گوگل]آیا متوجه نشدی؟ او موهای خود را رنگ کرده است
[ترجمه گوگل]آیا متوجه نشدی؟ او موهای خود را رنگ کرده است
6. She dyed her hair green just for a laugh.
[ترجمه ترگمان]موهایش را سبز کرد، فقط برای خندیدن
[ترجمه گوگل]او فقط برای خنده به موهایش زد
[ترجمه گوگل]او فقط برای خنده به موهایش زد
7. Deep blushes dyed the girl's cheeks.
[ترجمه ترگمان]سرخ شد و گونه های دختر را رنگ کرد
[ترجمه گوگل]روسری عمیق رنگ گونه های دختر را پوشانده است
[ترجمه گوگل]روسری عمیق رنگ گونه های دختر را پوشانده است
8. Priscilla's hair was dyed jet black.
[ترجمه ترگمان]موهای \"پرسیلا\" سیاه رنگ بود
[ترجمه گوگل]موی پریسیلا رنگ جت سیاه رنگ بود
[ترجمه گوگل]موی پریسیلا رنگ جت سیاه رنگ بود
9. She has dyed her brown hair peroxide blonde.
[ترجمه ترگمان] اون موهای قهوه ای رنگش رو رنگ کرده
[ترجمه گوگل]او مو بور پراکسید موی خود را رنگ کرده است
[ترجمه گوگل]او مو بور پراکسید موی خود را رنگ کرده است
10. The wounded man's blood dyed the floor red.
[ترجمه ترگمان]خون مرد زخمی روی کف اتاق سرخ شد
[ترجمه گوگل]خون انسان مجروح رنگ قرمز را رنگ کرد
[ترجمه گوگل]خون انسان مجروح رنگ قرمز را رنگ کرد
11. He dyed the dress blue.
[ترجمه ترگمان]لباس آبی را رنگ کرد
[ترجمه گوگل]او آبی لباس را رنگ کرد
[ترجمه گوگل]او آبی لباس را رنگ کرد
12. She was a mature lady with dyed ginger hair.
[ترجمه ترگمان]او زن بالغی بود با موهای حنایی رنگ
[ترجمه گوگل]او بانوی بالغ با موی زنجبیل رنگ شده بود
[ترجمه گوگل]او بانوی بالغ با موی زنجبیل رنگ شده بود
13. She was a mature lady with dyed ginger hair and a roguish grin.
[ترجمه ترگمان]او زن بالغی بود با موهای حنایی رنگ و لبخند roguish
[ترجمه گوگل]او یک بانوی بالغ با موی زنجبیل رنگ شده و یک روح مضحک بود
[ترجمه گوگل]او یک بانوی بالغ با موی زنجبیل رنگ شده و یک روح مضحک بود
14. She cropped her hair and dyed it blonde.
[ترجمه ترگمان]موهایش را کوتاه کرد و آن را رنگ کرد
[ترجمه گوگل]او موهایش را برداشت و رنگ آن را رنگ کرد
[ترجمه گوگل]او موهایش را برداشت و رنگ آن را رنگ کرد
15. The women prepared, spun and dyed the wool.
[ترجمه ترگمان]زن ها خود را آماده کرده بودند و پشم را رنگ کرده بودند
[ترجمه گوگل]زنان آماده، پاره شده و پاره شده اند
[ترجمه گوگل]زنان آماده، پاره شده و پاره شده اند
پیشنهاد کاربران
موی رنگ شده
کلمات دیگر: