کلمه جو
صفحه اصلی

snapping

انگلیسی به فارسی

تکان دادن، چسبیدن به، گاز گرفتن، گسیختن، قاپیدن، قاپ زدن، سخن نیش دار گفتن، سرزنش کردن، چفت کردن


دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] گسیختن، قطع کردن خطوط غیر متصل به صورت اتوماتیک.
[نساجی] در رفتگی نخ - در رفتگی نخ

جملات نمونه

1. he was snapping the scenery
داشت از مناظر عکس می گرفت.

پیشنهاد کاربران

گسیختگی - قطع شدگی - ناپیوستگی


کلمات دیگر: