کلمه جو
صفحه اصلی

soapy


معنی : صابونی، صابون دار
معانی دیگر : پوشیده از کف صابون، کف دار، حباب دار، صابون مانند، (عامیانه) وابسته به نمایشات پر تصنع و باور نکردنی (در رادیو و تلویزیون)

انگلیسی به فارسی

صابونی، صابون دار


صابون، صابونی، صابون دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: soapier, soapiest
مشتقات: soapily (adv.), soapiness (n.)
(1) تعریف: containing, covered with, or infused with soap.

(2) تعریف: characteristic of or resembling soap.

(3) تعریف: (informal) of or resembling a soap opera.

(4) تعریف: (slang) oily; unctuous.

• treated with soap, containing soap; covered with lather; resembling soap; insincere, unctuous, flattering
something that is soapy is full of soap or covered with soap.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] صابونی - صابون دار

مترادف و متضاد

صابونی (صفت)
saponaceous, soapy

صابون دار (صفت)
saponaceous, soapy

جملات نمونه

1. The dirty clothes are soaking in soapy water.
[ترجمه ترگمان]لباس های کثیف در آب صابون soaking
[ترجمه گوگل]لباس های کثیف در آب صابون فرو می ریزند

2. She immersed her dirty clothes in soapy water.
[ترجمه ترگمان]لباس های کثیف خود را در آب صابون فرو برد
[ترجمه گوگل]او لباس های کثیف خود را در آب آشامیدنی غوطه ور کرد

3. He washed the car down with soapy water.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل را با آب صابون شست
[ترجمه گوگل]ماشین را با آب آشامیدنی شستشو داد

4. Please wash the dishes with the soapy water containing disinfectant.
[ترجمه ترگمان]لطفا ظرف ها را با آب صابون حاوی مواد ضد عفونی کننده بشویید
[ترجمه گوگل]لطفا ظروف را با آب آشامیدنی حاوی ضدعفونی کننده شستشو دهید

5. Mother doused the clothes in soapy water.
[ترجمه ترگمان]مادر لباس ها را در آب صابون پاشیده کرد
[ترجمه گوگل]مادر لباس ها را در آب صابون ریخت

6. Wash the blouse in warm soapy water.
[ترجمه ترگمان]بلوز را با آب صابون گرم بشویید
[ترجمه گوگل]بلوز را در آب صابون گرم بشویید

7. The clothes are soaking in soapy water.
[ترجمه ترگمان]لباس ها در آب صابون soaking
[ترجمه گوگل]لباس ها در آب صابون فرو می ریزند

8. Wash the brushes in warm soapy water.
[ترجمه ترگمان]برس را در آب صابون گرم بشویید
[ترجمه گوگل]برس را در آب گرم صابون بشویید

9. He gave the soapy dishes a rinse.
[ترجمه ترگمان]او ظرف ها را با آب صابون تمیز کرد
[ترجمه گوگل]او غذاهای صابونی را شستشو داد

10. Run lots of soapy water through the pipe to clean it.
[ترجمه ترگمان]از طریق لوله آب و صابون بسیاری بردارید تا آن را تمیز کنید
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن آب زیادی از آب لوله کشی کنید

11. Put the bottle in soapy water to soak the label off.
[ترجمه ترگمان]برای خیس کردن برچسب، بطری را در آب صابون بگذارید
[ترجمه گوگل]بطری را در آب صابون بگذارید تا برچسب را خیس کنید

12. I soaked it in some soapy water and the stains came out.
[ترجمه ترگمان]آن را در مقداری آب صابون خیس کردم و لکه های خون از آن بیرون آمد
[ترجمه گوگل]من آن را در برخی از آب صابون خیس کردم و لکه ها بیرون آمدند

13. I used to think avocados tasted soapy when I was a child.
[ترجمه ترگمان]من قبلا فکر می کردم که avocados وقتی بچه بودم، مزه صابون می داد
[ترجمه گوگل]من عادت داشتم فکر کنم آواکادو وقتی که من کودک بود طعم صابون را دوست داشتم

14. This bread has a soapy taste.
[ترجمه ترگمان]این نون طعم soapy داره
[ترجمه گوگل]این نان دارای طعم صابون است

15. Soapy was tossed into prison without trial.
[ترجمه ترگمان]Soapy بدون محاکمه به زندان افتاده بود
[ترجمه گوگل]صابون بدون محاکمه به زندان منتقل شد


کلمات دیگر: