کلمه جو
صفحه اصلی

prong


معنی : شعبه، زبانه، چنگال، چنگک، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یانهر، با چنگک صاف کردن، با چنگک سوراخ کردن، دارای چنگک یا چنگال کردن
معانی دیگر : (چنگال و غیره) شاخه، هر چیز نوک تیز (مانند نوک شاخ گوزن)، تیزه، تیزی، با چنگ ک سورا  کردن، با چنگک صاف کردن زمین

انگلیسی به فارسی

شاخه، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یانهر، شعبه، با چنگک صاف کردن، با چنگک سوراخ کردن، دارای چنگک یا چنگال کردن


چنگک، چنگال، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یا نهر، شعبه، زبانه، با چنگک سوراخ کردن، با چنگک صاف کردن (زمین)، دارای چنگک یا چنگال کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin, sharply pointed part of a tool, such as a fork tine.

(2) تعریف: a similarly shaped part or projection, such as part of a deer antler.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prongs, pronging, pronged
• : تعریف: to pierce or seize with, or as if with, a prong or prongs.

• tine, small slender point of a fork; pointed projection of an antler
overturn with a pitchfork; stab with a fork; load with a pitchfork
the prongs of a fork are the long, thin pointed parts.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شاخه رود یا نهر - در زمین ریخت شناسی:spur - در رودها:واژه به کاررفته در کوه های آپالاچین جنوبی برای انشعاب یا شاخه ای از یک رود یا شاخابه.
[نساجی] سیم چنگال کنترل پود

مترادف و متضاد

شعبه (اسم)
wing, branch, member, arm, chapter, substation, department, offshoot, prong, embranchment

زبانه (اسم)
tongue, catch, tang, tenon, prong, uvula

چنگال (اسم)
paw, grain, fork, claw, clutch, prong, pitchfork, nail, talon, cleft, rake, nipper

چنگک (اسم)
drag, grapnel, peg, hook, gaff, tach, tache, prong, climbing irons, rake, quotation marks, inverted commas, crampon, hayfork

تیزی چنگال (اسم)
prong

تیزی دندان (اسم)
prong

شاخه رود یا نهر (اسم)
prong

با چنگک صاف کردن (فعل)
prong

با چنگک سوراخ کردن (فعل)
prong

دارای چنگک یا چنگال کردن (فعل)
prong

جملات نمونه

1. The second prong of the strategy is the provision of basic social services for the poor.
[ترجمه ترگمان]بخش دوم استراتژی، ارایه خدمات اجتماعی پایه برای فقرا است
[ترجمه گوگل]دومین استراتژی، ارائه خدمات اجتماعی پایه برای فقرا است

2. This one had a prong like a dagger in its head.
[ترجمه rachel] این یکی تیزی مثل خنجر بر روی سرش داشت
[ترجمه ترگمان]این یکی مثل خنجری در سرش برق می زد
[ترجمه گوگل]این یکی به اندازه یک کرگدن در سرش بود

3. The third prong was at once the simplest and the most sweeping.
[ترجمه ترگمان]شاخه سوم ساده ترین و most بود
[ترجمه گوگل]شاخه سوم یکبار ساده و فراگیر بود

4. By prodding a prong of the fork under the kidney and turned it its back.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که چنگال را در دست گرفت و پشتش را برگرداند، برق چنگال را در آن فرو کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک شاخه چنگال تحت کلیه و آن را به عقب برگرداند

5. The nano - pores prong the sample and are parallel to others.
[ترجمه ترگمان]The، نمونه را از بین برده و موازی با دیگران هستند
[ترجمه گوگل]منافذ نانو در نمونه ها قرار دارند و با دیگران موازی هستند

6. Each prong has faced harder resistance than expected.
[ترجمه ترگمان]هر یک از این prong با مقاومت سخت تر از حد مورد انتظار مواجه شده است
[ترجمه گوگل]هر شانه با مقاومت سخت تر از انتظارات مواجه شده است

7. The second prong of a crisis - resolution strategy must aim to boost banks'capital.
[ترجمه ترگمان]هدف دوم استراتژی حل بحران باید افزایش سرمایه بانک ها باشد
[ترجمه گوگل]مرحله دوم بحران - استراتژی قطعنامه باید هدف از تقویت سرمایه بانک ها

8. The first prong will be a military surge.
[ترجمه ترگمان]اولین بخش، موج نظامی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اولین شاخه ارتش نظامی خواهد بود

9. If he is successful, Mihm could form one prong of a deep three-headed attack at the center spot for the team.
[ترجمه ترگمان]اگر او موفق باشد، Mihm می تواند یکی از prong حمله سه بعدی را در نقطه مرکزی تیم تشکیل دهد
[ترجمه گوگل]اگر او موفق شود، میهام می تواند یک قدم از یک حمله عمیق سه جهته در نقطه مرکزی تیم ایجاد کند

10. A prong on an implement such as a fork or pitchfork.
[ترجمه ترگمان]prong در اجرای این قبیل چنگک مانند چنگک یا چنگک
[ترجمه گوگل]یک پیاده روی در یک پیاده روی مانند چنگال یا چنگال

11. The remains of the sculpture slipped through his arms, and he sank on to the sharp iron prong.
[ترجمه ترگمان]باقیمانده مجسمه از میان بازوان مارتین بیرون آمد و مارتین در the اهنی سخت فرو رفت
[ترجمه گوگل]باقی مانده از مجسمه سازی از طریق دستانش از بین رفت و او را به تنگ آهن تیز غرق شد

12. This was the west side of the house, which was built in the shape of an E without the middle prong.
[ترجمه ترگمان]این ضلع غربی خانه بود که بدون برق وسطی آن را به شکل یک بیل ای ساخته بودند
[ترجمه گوگل]این قسمت غرب از خانه بود که در شکل E بدون قوس متوسط ​​ساخته شده بود

13. Then the sky lights up with a devil lightning prong that turns the whole countryside into a photo negative.
[ترجمه ترگمان]سپس آسمان با برق برق خیره کننده ای روشن می شود که تمام حومه را به یک عکس منفی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]سپس آسمان با یک شلاق رعد و برق شیطانی روشن می شود که کل حومه را به یک عکس منفی تبدیل می کند

14. A new kind of physics experimental instrument of forced vibration and resonance is introduced, conducting research of the relationship between vibration period and two arms of prong.
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از فیزیک تجربی برای ارتعاش و رزونانس اجباری معرفی می شود و تحقیقات مربوط به رابطه بین دوره نوسان و دو رشته از prong را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از ابزار تجربی فیزیک ارتعاش و رزونانس اجباری معرفی شده است، تحقیقاتی در رابطه با ارتباط بین دوره ارتعاش و دو سینه پانچ انجام شده است

This fork has four prongs.

این چنگال چهار شاخه دارد.


پیشنهاد کاربران

Nasal prongs: کانولای بینی. . وسیله ایی جهت داده اکسیژن به بیمار

گانه
four - pronged =چهار گانه

چنگگ انگشتر برای نگه داشتن نگین و سنگ
پایه چنگه ای انگشتر

شاخه. . . مثلا کابل دو شاخه یا کابل سه شاخه برای وسایل برقی

دندانه های آهنی شانه سر . .


کلمات دیگر: