کلمه جو
صفحه اصلی

blowout

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) مهمانی، جشن بزرگ


پنچری (تایر و غیره)، پکیدن، ترکیدن


سوختن فیوز برق


مترادف و متضاد

explosion; something exploded


Synonyms: blast, break, burst, detonation, eruption, escape, flat tire, leak, puncture, rupture, tear


wild party


Synonyms: bash, binge, feast, riot, shindig, spree


پیشنهاد کاربران

blowout ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: بادکَند
تعریف: هرنوع چال ناوه‏مانند یا نعلبکی مانند که با فرسایش باد بر روی تَل ماسه‏ها یا نهشته‏های ماسه‏ای به وجود می آید


کلمات دیگر: