1. a furred tongue
زبان باردار
2. they wore furred and bejewelled robes
آنان رداهای آذین شده با خز و جواهر بر تن کرده بودند.
3. Symptoms include dry lips and a furred tongue.
[ترجمه ترگمان]علایم شامل لب های خشک و زبان خز خز هستند
[ترجمه گوگل]علائم عبارتند از لب خشک و زبان مادری
4. He had the furred tongue of a sick man.
[ترجمه ترگمان]او زبان furred یک مرد بیمار را داشت
[ترجمه گوگل]او زبان مادری یک مرد بیمار را داشت
5. But the ice was still inches thick, furred as tongues, and the smell hung acrid inside the refrigerator doors.
[ترجمه ترگمان]اما یخ هنوز چند اینچ ضخامت داشت، به شکل زبان های مختلف بود و بوی زننده به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]اما یخ هنوز دیافراگم ضخیم بود، به عنوان زبان ها پوشیده شده بود، و بوی در داخل درب یخچال و فریزر آویزان شد
6. The pipes and valves furred with woodchips as though by a half inch of sooty snow.
[ترجمه ترگمان]لوله ها و دریچه ها از کف سیمانی به اندازه نیم اینچ برف دوده گرفته بودند
[ترجمه گوگل]لوله ها و سوپاپ ها با چوب خرد شده با یک نیم اینچ از برف های تند
7. Should have a well furred appearance of a waving plume.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که حالت پر از خوش رویی به او دست می دهد
[ترجمه گوگل]باید یک ظاهر زیبایی داشته باشید
8. Should have a furred tail with the appearance of a waving plume.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که باید یک دم خز دار با ظاهر پر دار و پری داشته باشد
[ترجمه گوگل]باید یک دم خزه با ظاهر یک جارو برقی داشته باشد
9. The fox is known by his furred tail.
[ترجمه ترگمان]روباه با دم پر از خز خود شناخته می شود
[ترجمه گوگل]روباه با دم خرابش شناخته شده است
10. Three of my veins had furred up and I needed a triple bypass.
[ترجمه ترگمان]سه تا از رگ هایم پر از furred بود و من به بای پس بای سه بای نیاز داشتم
[ترجمه گوگل]سه رگ از رگهای من زده بودند و من نیاز به یک دور زدن سه گانه داشتم
11. The well furred tail of fox-brush shape is set on just below the level of the topline, and is usually carried over the back in a graceful sickle curve when the dog is at attention.
[ترجمه ترگمان]دم خز طعم دار شکل brush درست زیر سطح of قرار دارد و معمولا وقتی سگ مورد توجه قرار می گیرد، در پیچ یک داس آرام انجام می شود
[ترجمه گوگل]دمپایی خال خال از شکل روباه برس درست در زیر سطح پشتی قرار گرفته است و معمولا زمانی که سگ در معرض توجه قرار دارد، در پشت منحنی خراشیدگی خلفی قرار می گیرد
12. His moderately compact and well furred body, erect ears and brush tail suggest his Northern heritage.
[ترجمه ترگمان]بدن نسبتا متراکم و کرک دار او، گوش های صاف و دم مسواک او، میراث شمالی او را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بدن او به طور متوسط جمع و جور و خالص، گوش راست و دم برس میراث شمالی خود را نشان می دهد
13. Her tail furred out, her hair rose, and she assumed the typical attitude of a cat close - cornered by a dog.
[ترجمه ترگمان]دمش بیرون آمد، موهایش بلند شد و قیافه عادی گربه ای را دید که نزدیک یک سگ گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]دم خود را از بین می برد، موهایش بلند شد، و او رفتار معمولی یک گربه را که به سگ نزدیک شده بود، تصور می کرد
14. The kettle was furred up.
[ترجمه ترگمان]کتری پر از آب بود
[ترجمه گوگل]کتری خیس شده بود