خشک شونده، خشک کننده
drying
خشک شونده، خشک کننده
انگلیسی به فارسی
خشك كردن، خشک کردن، تشنه شدن، خشکانیدن
انگلیسی به انگلیسی
• becoming dry, desiccation; making dry
دیکشنری تخصصی
[نساجی] خشک کردن
جملات نمونه
1. slow drying is the chief drawback of this paint
دیرخشک شدن عیب عمده ی این رنگ است.
2. The turkey is basted to keep it from drying out.
[ترجمه سما] برای جلوگیری از خشک شدن بوقلمون، به آن روغن زده میشود.
[ترجمه hosi] برای خشک شدن بوقلمون به آن روغن می زنند
[ترجمه ترگمان]بوقلمون می خواهد آن را از خشک شدن دور نگه دارد[ترجمه گوگل]بوقلمون برای جلوگیری از خشک شدن از آن استفاده می شود
3. The cereals should be stacked when drying up.
[ترجمه ترگمان]غلات باید هنگام خشک شدن روی هم انباشته شوند
[ترجمه گوگل]غلات باید هنگام خشک شدن انباشته شوند
[ترجمه گوگل]غلات باید هنگام خشک شدن انباشته شوند
4. Reservoirs are drying up and farmers have begun to leave their land.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در حال خشک شدن هستند و کشاورزان شروع به ترک سرزمین خود کرده اند
[ترجمه گوگل]مخازن خشک شده اند و کشاورزان زمین خود را ترک کرده اند
[ترجمه گوگل]مخازن خشک شده اند و کشاورزان زمین خود را ترک کرده اند
5. He was drying his hair with a towel.
[ترجمه ترگمان]موهایش را با حوله خشک می کرد
[ترجمه گوگل]او موهای خود را با حوله خشک کرد
[ترجمه گوگل]او موهای خود را با حوله خشک کرد
6. I read it while you were drying your hair.
[ترجمه ترگمان]وقتی موهات رو خشک می کردی خوندمش
[ترجمه گوگل]من آن را خواندید در حالی که موهایتان خشک شد
[ترجمه گوگل]من آن را خواندید در حالی که موهایتان خشک شد
7. I'll just finish drying my hair then I'll come down.
[ترجمه ترگمان]موهایم را خشک می کنم، بعد پایین می ایم
[ترجمه گوگل]من فقط خشک کردن موهایم را پس دادم، من پایین می آیم
[ترجمه گوگل]من فقط خشک کردن موهایم را پس دادم، من پایین می آیم
8. We were drying our clothes by squeezing.
[ترجمه ترگمان]داشتیم clothes رو با فشار خشک می کردیم
[ترجمه گوگل]لباسهایمان را با فشار دادن خشک کردیم
[ترجمه گوگل]لباسهایمان را با فشار دادن خشک کردیم
9. The kitchen was rank with the smell of drying uniforms.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه با بوی uniforms خشک در حال خشک شدن بود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه با بوی لباس های خشک شده رتبه بندی شد
[ترجمه گوگل]آشپزخانه با بوی لباس های خشک شده رتبه بندی شد
10. The washing-up's done, but I've left the drying for you.
[ترجمه ترگمان]شستن دست و پا کردن، اما خشک کردن شما را کنار گذاشتم
[ترجمه گوگل]شستشو انجام شده است، اما من خشک کردن را برای شما ترک کرده ام
[ترجمه گوگل]شستشو انجام شده است، اما من خشک کردن را برای شما ترک کرده ام
11. The clothes are drying in the sun.
[ترجمه ترگمان]لباس ها در آفتاب خشک می شوند
[ترجمه گوگل]لباس ها در خورشید خشک می شوند
[ترجمه گوگل]لباس ها در خورشید خشک می شوند
12. He got up and stood beside Julie, drying up the dishes while she washed.
[ترجمه ترگمان]برخاست و کنار جولی ایستاد و ظرف شستن ظرف ها را خشک کرد
[ترجمه گوگل]او بلند شد و کنار جولی ایستاد و ظرف ها را در حالی که شسته بود خشک می کرد
[ترجمه گوگل]او بلند شد و کنار جولی ایستاد و ظرف ها را در حالی که شسته بود خشک می کرد
13. Turn the blouse inside out before drying it.
[ترجمه ترگمان]قبل از خشک کردنش بلوز رو روشن کن
[ترجمه گوگل]قبل از خشک شدن، پیراهن بیرون را بچرخانید
[ترجمه گوگل]قبل از خشک شدن، پیراهن بیرون را بچرخانید
14. The drying figs sweat tiny drops of moisture.
[ترجمه ترگمان]انجیر خشک قطره کوچکی از رطوبت را خیس کرد
[ترجمه گوگل]خشکی انجیر عرق قطرات رطوبت
[ترجمه گوگل]خشکی انجیر عرق قطرات رطوبت
15. He's been drying out at a private clinic.
[ترجمه ترگمان]او در یک کلینیک خصوصی در حال خشک کردن است
[ترجمه گوگل]او در یک کلینیک خصوصی خشک شده است
[ترجمه گوگل]او در یک کلینیک خصوصی خشک شده است
پیشنهاد کاربران
drying ( شیمی )
واژه مصوب: خشکانش
تعریف: فرایند تغییر دادن مادۀ پوششی از حالت مایع به جامد با تبخیر حلاّل ها یا ایجاد واکنشهای فیزیکی ـ شیمیایی یا هر دو|||متـ . خشک کردن
واژه مصوب: خشکانش
تعریف: فرایند تغییر دادن مادۀ پوششی از حالت مایع به جامد با تبخیر حلاّل ها یا ایجاد واکنشهای فیزیکی ـ شیمیایی یا هر دو|||متـ . خشک کردن
کلمات دیگر: