کلمه جو
صفحه اصلی

colourless


معنی : غیر جالب
معانی دیگر : بی رنگ، کم رنگ، رنگ پریده، بیمزه

انگلیسی به فارسی

بی‌رنگ، کم‌رنگ، رنگ‌پریده، غیر‌جالب، بی‌مزه


انگلیسی به انگلیسی

• pale; lacking colour; dull, boring (also colorless)
something that is colourless is dull and uninteresting.
colourless things have no colour at all.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بدون رنگ - بیرنگ - کم رنگ - رنگ پریده

مترادف و متضاد

غیر جالب (صفت)
colorless, colourless

جملات نمونه

1. Her face was colourless, and she was shaking.
[ترجمه ترگمان]صورتش بی رنگ بود و می لرزید
[ترجمه گوگل]صورتش بی رنگ بود و تکان می خورد

2. Carbon monoxide is a colourless, odourless, poisonous gas.
[ترجمه ترگمان]مونوکسید کربن یک گاز بی رنگ، odourless و سمی است
[ترجمه گوگل]مونوکسید کربن یک گاز بی رنگ، بی بو، سمی است

3. This drink is a colourless liquid.
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی مایع بی رنگ و بی رنگ است
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی مایع بی رنگ است

4. It is a rather grey, colourless city, with few interesting sights or historical monuments.
[ترجمه ترگمان]این شهر نسبتا خاکستری و بی رنگ است و چند منظره جالب یا تاریخی تاریخی دیده می شود
[ترجمه گوگل]این شهر نسبتا خاکستری و بی رنگ است، با چندین مناظر جالب یا آثار تاریخی

5. We hurried through the colourless little town set on the fast-flowing Nyakchu.
[ترجمه ترگمان]با عجله از میان شهر کوچک بی رنگ به راه افتادیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق شهر کوچک بی رنگ که در Nyakchu سریع جریان دارد، عجله کردیم

6. Water is not only colourless, but odourless as well.
[ترجمه ترگمان]آب تنها بی رنگ نیست، بلکه odourless نیز هست
[ترجمه گوگل]آب نه تنها بی رنگ است، بلکه بی بو است

7. It is a colourless liquid with a burning taste.
[ترجمه ترگمان] یه مایع بی رنگ با مزه burning
[ترجمه گوگل]این یک مایع بی رنگ با طعم سوختن است

8. Mr Rochester's whole face was like colourless marble.
[ترجمه ترگمان]تمام صورتش مثل مرمر سفید شده بود
[ترجمه گوگل]کل صورت آقای روچستر مثل سنگ مرمر بی رنگ بود

9. But the odour of the colourless liquid was of bitter almonds, acrid and terrifying.
[ترجمه ترگمان]اما بوی مایع بی رنگ، بادام تلخ، خشن و ترسناک بود
[ترجمه گوگل]اما بوی مایع بی رنگی از بادام تلخ بود، شدید و وحشتناک بود

10. Radon is a colourless, odourless and tasteless gas found in group O of the Periodic Table.
[ترجمه ترگمان]Radon یک گاز بی رنگ، odourless و بی مزه است که در گروه O (جدول تناوبی)یافت می شود
[ترجمه گوگل]رادون یک گاز بی رنگ، بی بو و بی مزه است که در گروه O جدول تناوبی یافت می شود

11. As she did so, the colourless lips moved in a faint moan.
[ترجمه ترگمان]همان طور که این کار را می کرد لب های بی رنگ ش با ناله ضعیفی حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که او این کار را انجام داد، لبهای بی رنگی در یک ضعف ضعیف نقل مکان کرد

12. On top was a rug, colourless with age and stained with mildew.
[ترجمه ترگمان]روی قله یک قالیچه رنگ و رنگ و رو داشت که با کهنگی و کپک پر شده بود
[ترجمه گوگل]در بالا یک فرش بود، بدون رنگ با سن و رنگ آمیزی با کپک

13. Everything was grey, wet and colourless as we stood by the rail watching the luggage being unloaded into the custom sheds.
[ترجمه ترگمان]همه چیز خاکستری و مرطوب و بی رنگ بود همچنانکه در کنار نرده ایستاده بودیم و بار و بنه را تماشا می کردیم
[ترجمه گوگل]همه چیز خاکستری، مرطوب و بی رنگ بود، همانطور که در کنار راه آهن ایستادیم و چمدان را به داخل غرفه های سفارشی تخلیه می کردیم

14. Water and glass are colourless.
[ترجمه ترگمان]آب و شیشه بی رنگ هستند
[ترجمه گوگل]آب و شیشه بی رنگ هستند

15. By then a stream of colourless but pungent lemon-scented oil was dripping from his hands on to the floor and the cotton-wool.
[ترجمه ترگمان]تا آن موقع یک نهر کمرنگ اما تند و تند از دستش می چکید و از دست هایش روی زمین می چکید و پنبه پنبه می ریخت
[ترجمه گوگل]تا آن زمان یک جریان از روغن رایحه لیمو بدون رنگ، اما تند و سریع از دستانش به کف و پشم پنبه افتاد

پیشنهاد کاربران

1. بی رنگ 2. غیر جالب


کلمات دیگر: