کلمه جو
صفحه اصلی

middle finger


انگشت میان، وسطی

انگلیسی به فارسی

انگشت وسط


انگلیسی به انگلیسی

• third finger of the hand

جملات نمونه

1. He wears a ring on his middle finger.
[ترجمه ترگمان] اون یه حلقه روی انگشت وسطش داره
[ترجمه گوگل]او روی انگشت میانی خود یک حلقه می پوشد

2. The middle finger traced a heart on her lips.
[ترجمه ترگمان]انگشت میانی بر لبانش نقش بست
[ترجمه گوگل]انگشت میانی قلب بر روی لب هایش گذاشت

3. Jane was wearing a gold ring on her middle finger.
[ترجمه ترگمان]جین انگشتر طلایی را روی انگشت وسطش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]جین یک انگشتر از وسط انگشتر طلا داشت

4. With the middle finger with both hands to push around the upper and lower eyelids wipe eyes 27 times.
[ترجمه ترگمان]انگشت میانی با هر دو دست برای هل دادن اطراف پلک بالای و پایین چشم ها ۲۷ بار چشم ها را پاک می کند
[ترجمه گوگل]با انگشت میانی با هر دو دست برای چرخاندن پلک های فوقانی و پایین، چشم ها را 27 بار پاک کنید

5. The index and middle finger are placed under the testicle and the thumb on top.
[ترجمه ترگمان]شاخص و انگشت میانی در زیر the و انگشت شست در بالا قرار داده می شوند
[ترجمه گوگل]شاخص و انگشت میانی زیر بذر و انگشت شست بالا قرار دارد

6. Our middle finger is the first quality, good quality and safety can be guaranteed.
[ترجمه ترگمان]انگشت میانی ما کیفیت اول است، کیفیت خوب و ایمنی می تواند تضمین شود
[ترجمه گوگل]انگشت میانی ما اولین کیفیت، کیفیت و ایمنی می تواند تضمین شده باشد

7. Ferrules of index finger, middle finger and fourth finger and little finger are connected to the backplate on the cardinal shelf through elastic strings.
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره انگشت، انگشت میانی و انگشت چهارم و انگشت کوچک به backplate روی قفسه کاردینال از طریق رشته های الاستیک متصل شده اند
[ترجمه گوگل]چنگال انگشت اشاره، انگشت میانی و انگشت چهارم و انگشت کوچک به رشته پشتی در قفسه کاردینال از طریق رشته های الاستیک متصل می شوند

8. Is this abbreviate in ALD the financial middle finger of retail trade what?
[ترجمه ترگمان]آیا این خلاصه کردن خلاصه کردن انگشت میانی مالی تجارت خرده فروشی چیست؟
[ترجمه گوگل]آیا این ضریب در ALD انگشت مالی متوسط ​​تجارت خرده فروشی چه چیزی است؟

9. Wrap most of the floss around the middle finger of one hand.
[ترجمه ترگمان]بیشتر نخ نخ را در انگشت میانی یک دست بپیچ
[ترجمه گوگل]قسمت عمدهی نخ را در اطراف انگشت وسط یک دست قرار دهید

10. E. but popularly known as The Middle Finger – has the shape of a huge hand, beautifully sculpted from Carrara marble – the same material used by Michelangelo and Bernini.
[ترجمه ترگمان]E اما شناخته شده به عنوان \"انگشت میانی\"، شکل یک دست بزرگ، که به زیبایی ساخته شده از سنگ کارارا - همان ماده مورد استفاده Michelangelo و برنینی است
[ترجمه گوگل]E اما شناخته شده به عنوان 'انگشت میانه' - شکل یک دست بزرگ، زیبایی مجسمه از سنگ مرمر کارارا - همان مواد استفاده شده توسط میکل آنژ و Bernini

11. Right thumb, middle finger, ring finger, little finger and the rosette is slightly incomplete.
[ترجمه ترگمان]انگشت شست راست، انگشت انگشت، انگشت کوچک و روزت کمی ناقص است
[ترجمه گوگل]انگشت شست، انگشت میانی، انگشت انگشت، انگشت کوچک و روزت کمی ناقص است

12. In newest research report middle finger goes out: Adipose cell is the cell of kind of obedient calcic directive!
[ترجمه ترگمان]در جدیدترین گزارش تحقیق، انگشت میانی منتشر می شود: سلول Adipose، سلول نوع دستورالعمل فرمان بردار است!
[ترجمه گوگل]در جدیدترین گزارش تحقیق، انگشت میانی خارج می شود: سلول های چربی سلول نوعی دستورالعمل مکمل اطاعت است!

13. For me in present's study life middle finger perspicuity direction.
[ترجمه ترگمان]برای من در حال حاضر انگشت میانی زندگی را جهت گیری بررسی می کنم
[ترجمه گوگل]برای من در زندگی مطالعه در حال حاضر زندگی انگشت اشاره انگشت

14. New GB middle finger goes out, the off color value of convention of monochromatic glazed pottery is 0. 7 chromatism of numerical value is greater delegate is bigger.
[ترجمه ترگمان]با این حال انگشت میانی New از آن خارج می شود، و ارزش رنگ off of glazed monochromatic ۰ است ۷ chromatism از مقدار عددی بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]انگشت میانی جدید GB از بین می رود، مقدار رنگ خالص سفال سفال از شیشه های رنگی یکسان است 7 کروماتیک عددی بیشتر نماینده بزرگتر است

پیشنهاد کاربران

middle finger ( علوم تشریحی )
واژه مصوب: انگشت میانی
تعریف: سومین انگشت که بلندترین انگشت دست است


کلمات دیگر: