کلمه جو
صفحه اصلی

slashing


معنی : چاک، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، شدید
معانی دیگر : (عامیانه) عظیم، شگرف، بزرگ، ستهم، پرخشونت، پرشور، پراشتیاق، پرحرارت، جذاب، خوش قیافه، بریدن، شکافتگی، عظیم

انگلیسی به فارسی

بی امان، شدید، با روح، سرحال، تخفیف زیاد، عظیم،چاک


افتادن، چاک، بی امان، شدید، تخفیف زیاد، با روح، سرحال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: severe and merciless.

- slashing criticism
[ترجمه ترگمان] انتقادات خود را کاهش دهید
[ترجمه گوگل] نقد انتقادی

(2) تعریف: striking heavily, as rain or hail.
اسم ( noun )
مشتقات: slashingly (adv.)
(1) تعریف: the act of one that slashes, as with a weapon.

(2) تعریف: a place in a forest that is cleared, but scattered with debris; slash.

• slash, gash, cut; cutting, gashing; quick and easy method for clearing areas of forest
of someone or something that slashes; critical, sarcastic; driving, pelting; vivid, intense, strong; cool, amazing (slang)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] آهار زنی

مترادف و متضاد

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

بی امان (صفت)
slashing, unremitting, unrelenting

تخفیف زیاد (صفت)
slashing

با روح (صفت)
animate, brisk, airy, soulful, snappy, spunky, slashing, fresh, lively, animated, allegro, heartsome, peppery, breathy, racy, warm-blooded

سرحال (صفت)
game, peppy, slashing, vivid, merry, gay, trig, blithesome, pert, healthy, cheery, wholesome, sprightly, well-disposed, sprightful, wide-awake

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

جملات نمونه

1. a slashing success
کامیابی شگرف

2. she committed suicide by slashing her own wrist
با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.

3. She tried to kill herself by slashing her wrists.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با شلاق her خود را بکشد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با انداختن مچ دستش خودش را بکشد

4. He paints with harsh, slashing brushstrokes.
[ترجمه ترگمان]او با ضربه شدید رنگ ها را نقاشی می کند
[ترجمه گوگل]او با خشک کردن و برس زدن رنگ میکشد

5. She tried to commit suicide by slashing her wrists.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با ضربه زدن مچ دست هایش خودکشی کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد خود را از دست بدهد

6. She had made determined attempts at suicide by slashing her wrists several times.
[ترجمه ترگمان]او چندین بار مچ دستش را با ضربه زدن به مچ دستش مصمم ساخته بود
[ترجمه گوگل]او چندین بار دست و پا زدن مچ دست خود تلاش خودکشی کرده است

7. Then the rest were amongst them, slashing with short-sword, mace and club.
[ترجمه ترگمان]بعد بقیه آن ها در میان آن ها قرار گرفتند، با شمشیر کوتاهی به چماق و چماق و چماق ضربه زدند
[ترجمه گوگل]سپس بقیه در میان آنها بودند، با شمشیر کوتاه، مسی و باشگاه فرو ریختند

8. He lunged at her slashing out and a long slash appeared on her leg.
[ترجمه ترگمان]او به او حمله کرد و ضربه بلندی روی پایش ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او در رختخواب خود رنج می برد و یک اسلش طولانی روی پایش ظاهر شد

9. Slashing costs and hiking insurance rates cut its loss against 1991 by a thumping £84 million.
[ترجمه ترگمان]هزینه های Slashing و افزایش نرخ بیمه از زیان آن در مقابل سال ۱۹۹۱ به میزان ۸۴ میلیون پوند کاهش یافت
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه ها و نرخ بیمه پیاده روی، کاهش تلفات خود را در سال 1991 با 84 میلیون پوند کاهش داد

10. The driver yelled curses at her, slashing in fright at the helpless donkey.
[ترجمه ترگمان]راننده به او فحش داد و با وحشت به خر بیچاره ضربه زد
[ترجمه گوگل]راننده فریاد زد و گفت: 'اوه، در حال ترسیدن در الاغ بی دست و پا

11. The Yankees were cutting and slashing, and the cannoneers were running in every direction.
[ترجمه ترگمان]یانکی ها به هر سو می دویدند و توپچی ها را به صدا در می آوردند
[ترجمه گوگل]یانکی ها بریده و بریده می شدند و قاتلین ها در هر جهت حرکت می کردند

12. He sees companies such as Compaq slashing inventories and accepting lower profit margins to narrow the cost gap with direct sellers.
[ترجمه ترگمان]او شرکت هایی مانند \"Compaq \/ inventories\" را می بیند و سود ناخالص پایین تر را می پذیرند تا شکاف هزینه با فروشندگان مستقیم را محدود کنند
[ترجمه گوگل]او شرکت هایی مانند Compaq را می بیند که موجودی را کاهش می دهد و ضمانت های پایین تر را می پذیرد تا فضای هزینه را با فروشندگان مستقیم محدود کند

13. In September he tried to kill himself by slashing his wrists.
[ترجمه ترگمان]در ماه سپتامبر سعی کرد با ضربه زدن مچ his خود را بکشد
[ترجمه گوگل]در ماه سپتامبر، او سعی کرد خود را از بین بردن مچ دستش بکشد

14. Four other suicide attempts, including slashing her wrists with a razor blade, were also detailed.
[ترجمه ترگمان]چهار اقدام انتحاری دیگر، از جمله ضربه زدن به مچ های او با تیغ ریش، مفصل و مفصل بود
[ترجمه گوگل]چهار تلاش دیگر خودکشی، از جمله برداشتن مچ دست خود را با یک تیغ تیغه، نیز دقیق بود

15. Edmund rode with slashing spurs and flailing sword into the ranks of the mutinous archers, his knights hard after him.
[ترجمه ترگمان]ادموند با مهمیزهای تیز و شمشیر خود را در میان صفوف اورگال ها قرار داد و به دنبال او تاخت و تاز کرد
[ترجمه گوگل]ادموند با ضربه زدن و شمشیر خفیف به صفوف کمانداران مظلوم سوار شد، شوالیه های او پس از او سخت

a slashing success

کامیابی شگرف


پیشنهاد کاربران

بریدگی

slashing ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بوته بُری
تعریف: کوتاه سازی گیاهان رقیب و نیمه چوبی در جنگل کاری


کلمات دیگر: