کلمه جو
صفحه اصلی

soiling

انگلیسی به انگلیسی

• act of making something dirty; act of feeding green fodder to livestock in the barn (agriculture); encopresis, unintentional excretion of feces, intentional or involuntary excretion of stools by children who are over the age of four causing soiling of clothes (medicine)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] گردگیری پارچه - چرک زدائی - چرک گیری

جملات نمونه

1. I don't want you soiling your hands with this sort of work .
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم شما با این نوع کار کثیف بشوید
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم که دست های خود را با این نوع کار اشتباه بگیرید

2. In other children the soiling indicates a marked level of emotional disturbance.
[ترجمه ترگمان]در کودکان دیگر، کثیفی نشان دهنده سطح مشخصی از اختلالات عاطفی است
[ترجمه گوگل]در سایر کودکان خیس شدن سطح مشخصی از اختلالات عاطفی را نشان می دهد

3. What good is there in preventing it, in soiling your daughter's reputation when it could remain clear?
[ترجمه ترگمان]چه چیز خوبی در پیش گیری از آن وجود دارد، برای لکه دار کردن شهرت دختر تان در زمانی که می تواند کاملا روشن بماند؟
[ترجمه گوگل]در صورتی که می توانید آن را از بین ببرید، در حقیقت شهرت دختر شما چقدر خوب است؟

4. Chemical reactions and soiling mean it is now difficult to read this fascinating panel in detail.
[ترجمه ترگمان]واکنش های شیمیایی و کثیفی به این معنی است که خواندن این صفحه شگفت انگیز به طور مفصل دشوار است
[ترجمه گوگل]واکنش های شیمیایی و خاکستری به این معنی است که اکنون این پانل جذاب را به طور دقیق بخوانید

5. A new type of sub - soiling and rotary tilling unit for middle - power tractor was developed.
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از soiling sub و rotary برای تراکتور متوسط ساخته شد
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از دستگاه خردایش و چرخشی برای تراکتور با قدرت متوسط ​​تولید شده است

6. The nurse chid the little girl for soiling her dress.
[ترجمه ترگمان]پرستار خود را به باد ملامت گرفت
[ترجمه گوگل]پرستار دختر کوچک را برای خیساندن لباس او فریاد زد

7. The nurse chided the little girl for soiling her dress.
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه کوچک را به خاطر آلوده کردن لباسش سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]پرستار دختر کوچولو را برای پوشیدن لباس خود سوق داد

8. Nylon resists soiling and reduces the amount of static electricity.
[ترجمه ترگمان]نایلون در برابر آلوده کردن و کاهش میزان الکتریسیته ساکن مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]نایلون مقاوم در برابر خراشیده و کاهش میزان برق استاتیک است

9. The farm hand is soiling a costive horse.
[ترجمه ترگمان]کارگر مزرعه، اسب costive را آلوده می کند
[ترجمه گوگل]دست مزرعه یک اسب لوازم آرایشی است

10. We had to punish the dog for soiling the floor again.
[ترجمه ترگمان]ما باید سگ را برای کثیف کردن زمین تنبیه می کردیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم سگ را مجبور کنیم که دوباره کف را خیس کند

11. Within the home environment too, training is important to prevent damage to furniture and soiling of carpets, for example.
[ترجمه ترگمان]در محیط خانه نیز آموزش برای جلوگیری از آسیب به اثاثیه و کثیفی کردن فرش مهم است
[ترجمه گوگل]در محیط داخلی نیز آموزش برای جلوگیری از آسیب به مبلمان و مخرب فرش ها، برای مثال مهم است

12. Refusal to sit is often associated with constipation and soiling and may have to be taught before bowel movements can be encouraged.
[ترجمه ترگمان]امتناع از نشستن اغلب همراه با یبوست و کثیف کردن است و ممکن است قبل از تشویق حرکات روده آموزش داده شود
[ترجمه گوگل]امتناع از نشستن اغلب با یبوست و خارش همراه است و ممکن است قبل از اینکه حرکات روده را تشویق کنید، باید آموزش داده شود

13. If continued for months and years, such exposure will result in soiling of the wood surface and gradual loss of fibre.
[ترجمه ترگمان]اگر ماه ها و سال ها ادامه داشته باشد، چنین exposure منجر به آلوده کردن سطح چوب و از دست دادن تدریجی فیبر خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر برای ماهها و سالها ادامه یابد، چنین قرار گرفتن در معرض ته نشین شدن سطح چوب و کاهش تدریجی فیبر است

14. Observation has revealed extensive areas of detergent responsive light soiling.
[ترجمه ترگمان]مشاهده، مناطق وسیعی از مواد شوینده و مواد شوینده را آشکار کرده است
[ترجمه گوگل]مشاهده شده است مناطق گسترده ای از مواد شوینده نور مهیج پاسخگو نشان داده است


کلمات دیگر: