با ارزش، ارزش بسیار قائل شدن، عزیز داشتن
prized
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• highly valued, held in high regard, greatly esteemed; very expensive, of great value, of great worth
جملات نمونه
1. we prized out the lid of the box
در جعبه را به زور باز کردیم.
2. we prized the parquets off the floor
با دیلم پارکت های کف اتاق را کندیم.
3. one of my most prized possessions
یکی از عزیزترین چیزهایی که دارم
پیشنهاد کاربران
Somthing that is valuable
بهادار - با ارزش
قیمتی.
گرانقیمت.
گرانقیمت.
ارزشمند، گران بها، گرانقدر، نفیس
کلمات دیگر: