کلمه جو
صفحه اصلی

histocompatibility


(جراحی پیوندی - سازگار بودن بافت های پیوند شده با بافت های بدن دریافت گر پیوند) بافت سازگاری، بافت جوری

انگلیسی به فارسی

(جراحی پیوندی - سازگار بودن بافت‌های پیوند شده با بافت‌های بدن دریافتگر پیوند) بافت سازگاری، بافت جوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: histocompatible (adj.)
• : تعریف: a condition allowing the cells or tissues of one person to be accepted by another, as in a blood transfusion or organ transplant.

جملات نمونه

1. The histocompatibility genes, which determine more than the passwords but are themselves responsible for susceptibility to disease, are richly polymorphic.
[ترجمه ترگمان]ژن های histocompatibility که بیش از کلمه عبور را مشخص می کنند اما خود مسئول مستعد شدن به بیماری ها هستند، بسیار پلی مورفیک هستند
[ترجمه گوگل]ژن های سازگاری بافتی که بیشتر از کلمه عبور تعریف می کنند اما خودشان مسئول حساسیت به بیماری هستند، بسیار پرمورفیک هستند

2. Major histocompatibility complex (MHC) in placenta is acknowledged as an important immuno-regulatory factor.
[ترجمه ترگمان]عقده بزرگ histocompatibility (MHC)در جفت به عنوان یک فاکتور regulatory مهم شناخته می شود
[ترجمه گوگل]مجتمع اصلی حاملگی (MHC) در جفت به عنوان عامل مهمی برای تنظیم ایمنی شناخته شده است

3. The binding of antigenic peptide sequences to major histocompatibility complex(MHC) molecules is a prerequisite for stimulation of cytotoxic T cell responses.
[ترجمه ترگمان]اتصال of پپتید به مولکول های بزرگ histocompatibility (MHC)یک پیش نیاز برای تحریک پاسخ های سلول T سیتوتوکسیک است
[ترجمه گوگل]اتصال پیوندهای پپتید آنتی ژن به مولکولهای مجتمع اصلی هیستوپنهان (MHC) یک پیش شرط برای تحریک پاسخ سلول های T به سلول های سیتوتوکسی است

4. Major histocompatibility Complex(MHC) is an important immunity molecule which can inherit steadily and has obvious relativity with disease.
[ترجمه ترگمان]مجتمع histocompatibility (MHC)یک مولکول ایمنی مهم است که می تواند به طور پیوسته به ارث برده شود و نسبیت آشکار را با بیماری داشته باشد
[ترجمه گوگل]مجتمع اصلی ترکیب هیستوپاتولوژی (MHC) یک مولکول ایمنی مهم است که می تواند به طور پیوسته به ارث برده و دارای نسبیت نسبی با بیماری باشد

5. The major histocompatibility complex (MHC) is a gene cluster directly related to immune response.
[ترجمه ترگمان]ترکیب اصلی histocompatibility یک خوشه ژن است که به طور مستقیم به واکنش سیستم ایمنی مرتبط است
[ترجمه گوگل]مجتمع اصلی بافت سازگاری (MHC) یک خوشه ژنی است که به طور مستقیم با پاسخ ایمنی مرتبط است

6. The major histocompatibility complex (MHC) gene is reported closely related to the development of secondary sexual characters of animals.
[ترجمه ترگمان]ژن اصلی histocompatibility (MHC)از نزدیک به توسعه ویژگی های جنسی ثانویه حیوانات گزارش شده است
[ترجمه گوگل]ژن اصلی جداسازی بافت سازگاری (MHC) در ارتباط با توسعه شخصیت های جنسی ثانویه حیوانات گزارش شده است

7. The researchers focused their testing on the Major Histocompatibility Complex (MHC), which binds to certain epitopes and is key to triggering the immune system to attack a virus-infected cell.
[ترجمه ترگمان]محققان آزمایش خود را بر روی مجموعه Histocompatibility Major متمرکز کردند که به epitopes خاص متصل است و کلید راه اندازی سیستم ایمنی برای حمله به یک سلول آلوده به ویروس است
[ترجمه گوگل]محققان آزمایشات خود را بر روی مجتمع اصلی ترکیب هیستوپاتی (MHC) متمرکز کردند که به اپیتوپ های خاص متصل می شود و کلید مهار سیستم ایمنی بدن برای حمله به سلول های آلوده به ویروس است

8. The swine major histocompatibility complex or swine leukocyte antigen(SLA)is one of the most gene-dense and the most polymorphism regions in the swine genome.
[ترجمه ترگمان]The swine یا آنتی ژن leukocyte swine (SLA)یکی از the و most مناطق ژنوم خوکی است
[ترجمه گوگل]مهمترین مجتمع ترکیبی هیستوپلاسم یا آنتی ژن لوکوسیتی خوک (SLA) یکی از ژنومترین و بیشترین مناطق پلیمورفیسم در ژنوم خوک است

9. Objective To investigate the expression change histocompatibility antigen - G 5 ( HLA - G 5 ) in one heart recipient.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق درباره تغییر شکل ۵ (HLA - G ۵)در یک گیرنده قلبی
[ترجمه گوگل]هدف: برای بررسی بیان آنتی ژن سازگاری بافتی - G 5 (HLA - G 5) در یک گیرنده قلب

10. The major histocompatibility complex (MHC) of fish was used to study the genetic structure as a molecular genetic marker of four populations of red common carp.
[ترجمه ترگمان]مجموعه اصلی histocompatibility (MHC)از ماهی ها به منظور مطالعه ساختار ژنتیکی به عنوان یک نشانگر ژنتیکی مولکولی ۴ جمعیت از کپور معمولی استفاده شد
[ترجمه گوگل]برای بررسی ساختار ژنتیکی به عنوان یک نشانگر ژنتیکی مولکولی از چهار جمعیت از کپور معمولی قرمز، از مجتمع اصلی سازگاری بافت هضمی (MHC) ماهی استفاده شد

11. The major histocompatibility complex( MHC) is a group of closely-linked gene, Which code the major histocompatibility antigen and play a critical role in immune response in vertebrate animals.
[ترجمه ترگمان]The (MHC)یک گروه از ژن های مرتبط با پیوند نزدیک است که در آن آنتی ژن اصلی histocompatibility را کد می کند و نقش حیاتی در واکنش ایمنی در حیوانات مهره داران ایفا می کند
[ترجمه گوگل]مجتمع اصلی بافت سازگاری (MHC) یک گروه از ژن های مرتبط با نزدیک است که کدام مهم ترین آنتیژن سازگاری هیستولوژیک است و نقش حیاتی در پاسخ ایمنی در حیوانات مهره دار دارد

12. Genes in the Major Histocompatibility Complex (MHC), which helps build the proteins involved in the body's immune response, also play a prominent role in odour through interaction with skin bacteria.
[ترجمه ترگمان]ژن ها در مجتمع Histocompatibility Major (MHC)که به ساخت پروتیین ها در واکنش ایمنی بدن کمک می کند نیز نقش مهمی در بو از طریق برهمکنش با باکتری پوست بازی می کند
[ترجمه گوگل]ژن ها در مجتمع اصلی بافت سازگاری (MHC)، که به تولید پروتئین های مربوط به پاسخ ایمنی بدن کمک می کند، همچنین از طریق تعامل با باکتری های پوست، نقش برجسته ای در بوجود می آورد

13. Other studies have failed to show any relationship between these histocompatibility antigens and susceptibility.
[ترجمه ترگمان]مطالعات دیگر نتوانسته اند هیچ رابطه ای را بین این آنتی ژن و susceptibility نشان دهند
[ترجمه گوگل]مطالعات دیگر موفق به نشان دادن ارتباط بین این آنتی ژن های سازگاری با حساسیت و حساسیت نمی شوند

14. We have constituted a mouse model for fetal blood transplantation histocompatibility complex ( MHC ) without causing serious GVHD.
[ترجمه ترگمان]ما یک مدل موشی برای پیوند خونی جنین در مجموعه histocompatibility (MHC)ایجاد کرده ایم بدون اینکه باعث ایجاد اختلال جدی شود
[ترجمه گوگل]ما یک مدل موش برای مجله پیوند مجدد خون جنین (MHC) بدون ایجاد GVHD جدی ایجاد کرده ایم

پیشنهاد کاربران

سازگاری بافتی



histocompatibility ( علوم تشریحی )
واژه مصوب: بافت سازگاری
تعریف: توانایی جانشین شدن بافتی به جای بافتی دیگر به نحوی که به دفع آن منجر نشود


کلمات دیگر: