کلمه جو
صفحه اصلی

coauthor


نویسنده ی مشترک، همنویس، شریک در تالیف ونگارش

انگلیسی به فارسی

شریک در تألیف و نگارش


هماهنگ کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one of two or more authors of a single written work.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: coauthors, coauthoring, coauthored
• : تعریف: to write jointly with one or more other writers.

- He has coauthored several articles with his professor.
[ترجمه ترگمان] او همچنین چندین مقاله با استادش دارد
[ترجمه گوگل] او چندین مقاله را با استاد خود هماهنگ کرده است

• one who collaborates with another in writing a book or other literary work
write something in cooperation with one or more other authors, write jointly
the co-authors of a book are the people who have written it together.

جملات نمونه

1. He is co-author, with Andrew Blowers, of "The International Politics of Nuclear Waste".
[ترجمه ترگمان]او با اندرو Blowers از \"سیاست بین المللی زباله هسته ای\" هم کاری می کند
[ترجمه گوگل]او همراه با اندرو بلورز، 'سیاست بین المللی اتلاف مواد هسته ای' است

2. He's co-authored a book on Policy for Tourism.
[ترجمه zahra] او در نوشتن یک کتاب در زمینه ی سیاست گردشگری همکاری کرده است.
[ترجمه ترگمان]او با هم کاری کتابی درباره سیاست گردشگری هم کاری کرده است
[ترجمه گوگل]او یک کتاب در زمینه سیاست گردشگری است

3. Karen Matthews co-authored the study with Lewis Kullers.
[ترجمه ترگمان]کارن متیوز در نگارش این مطالعه با لویس Kullers هم کاری کرد
[ترجمه گوگل]کارن متیوز این مطالعه را با لوئیس کولرز انجام داد

4. Troupe co-authored the award-winning autobiography of Miles Davis, and has been invited to participate in the 1997 Venice Biennale.
[ترجمه ترگمان]گروه \"Troupe\" در سال ۱۹۹۷ با هم کاری مایلز دیویس برنده جایزه برنده جایزه شد و برای شرکت در دوسالانه ونیز ۱۹۹۷ دعوت به عمل آمد
[ترجمه گوگل]کارگردان، نویسنده ی خاطره شناسی جایزه میلس دیویس، برای شرکت در بیوانسال ونیز در سال 1997 دعوت شده است

5. Our Stolen Future, the book you co-authored on endocrine disruptors, has been hailed as the second Silent Spring.
[ترجمه ترگمان]آینده به سرقت رفته ما، کتابی که شما با آن در disruptors غدد درون ریز نوشته شده، به عنوان دومین بهار ساکت مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]آینده دزدیده شده ما، کتابی است که شما در مورد ناخوشایندهای غدد درون ریز ایجاد کرده اید، به عنوان دومین بهار سالم به شمار می رود

6. His first wife was his co-author and co-star of Fawlty Towers, Connie Booth.
[ترجمه ترگمان]همسر اولش هم کار و هم کار او of Fawlty بود
[ترجمه گوگل]اولین همسر او همکاری نویسنده و همتای خود از برجهای Fawlty، Connie Booth بود

7. He co-authored the first Dalek movie, and wrote dialogue for the second virtually single-handedly.
[ترجمه ترگمان]او اولین فیلم Dalek را تالیف کرد و برای دومین مورد به تنهایی گفتگو کرد
[ترجمه گوگل]او اولین فیلم دالک را همکاری کرد و برای دومین بار گفتوگو را تقریبا تک تک نوشت

8. He developed a friendship with Jack Nicklaus, who asked Mulvoy to co-author his first instructional book.
[ترجمه ترگمان]او با جک نیکلاس که از Mulvoy خواست تا اولین کتاب آموزشی خود را تهیه کند، دوستی ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او با جک نیو لاوس دوستی ایجاد کرد، که از مولوی خواسته بود تا اولین کتاب آموزشی خود را به همراه داشته باشد

9. coauthor (with Lorelei Sharkey, a. k. a. Lo) of Buh Bye: The Ultimate Guide to Dumping and Getting Dumped, offers these tips for bashful babes.
[ترجمه ترگمان]هم کار نویسنده (با شار کی شار کی) ک a [ عکس ] از \"Buh\": راهنمای نهایی دفع زباله و Getting، این نکات را برای کودکان خجالتی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]همکاران (با Lorelei Sharkey، a k a Lo) از Buh Bye راهنمای نهایی برای تخلیه و تخریب، این نکات را برای بررسی سوالات خنده دار ارائه می دهد

10. Study coauthor Moran Cerf and his colleagues eavesdropped on single neurons with electrodes that had already been implanted for medical reasons in the brains of people with epilepsy.
[ترجمه ترگمان]مطالعه نویسندگان، مورن Cerf و همکارانش را روی نورون های تک رنگی که به دلایل پزشکی در مغز افراد مبتلا به صرع کار گذاشته بودند، شنود می کردند
[ترجمه گوگل]مورن سرف، همکار و همکارانش در نورونهای تک نفره با الکترود هایی که قبلا برای علل پزشکی در مغز افراد مبتلا به صرع کاشته شده بودند، تحت نظارت قرار گرفتند

11. If so, coauthor David marvels at the efficiency of Brad's furnace in restoring full heat within three minutes of airing out a room.
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، دیوید شگفتی های زیادی را در کارایی کوره برد در بازیابی گرمای کامل در عرض سه دقیقه از پخش یک اتاق از دست می دهد
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، همکار دیوید در بهره وری از کوره براد در بازسازی حرارت کامل در عرض سه دقیقه از خروج از اتاق شگفت زده می شود

12. Other proteins, like the one Smolke and coauthor Maung Win used for their RNA device, glow green when exposed to a laser.
[ترجمه ترگمان]پروتئین های دیگر مانند the Smolke و coauthor maung که برای وسیله RNA خود استفاده می شوند، وقتی در معرض یک لیزر قرار می گیرند، به رنگ سبز روشن می شوند
[ترجمه گوگل]دیگر پروتئین ها، مانند یک اسمولک و همکار ماجون پیرو برای دستگاه RNA خود استفاده می شود، هنگامی که در معرض لیزر قرار می گیرند، سبز می شود

13. “It's a national epidemic,” says Steven Luff, coauthor of Pure Eyes: A Man's Guide to Sexual Integrity and leader of the X3LA sexual-addiction recovery groups in Hollywood.
[ترجمه ترگمان]استیون Luff نویسنده کتاب چشمان محض: \" این یک بیماری همه گیر ملی است: راهنمای فردی در زمینه تمامیت جنسی و رهبر گروه بازیابی اعتیاد به اعتیاد به سکس در هالیوود
[ترجمه گوگل]استیون لوف، هماهنگ کننده اشکال خالص راهنمای یک رابطه جنسی و رهبر گروه های بازیابی اعتیاد جنسی X3LA در هالیوود می گوید: 'این اپیدمی ملی است '

14. On September Mehmet Oz -- cardiac surgeon, coauthor of You: The Owner's Manual, and longtime resident healer on The Oprah Winfrey Show -- launches a daytime talk show, The Dr. Oz Show.
[ترجمه ترگمان]در سپتامبر مهمت اوز - - جراح قلب، نویسنده کتاب شما: راهنمای مالک، و شفا دهنده قدیمی در اپرا وینفری، برنامه سخنرانی روزانه، The Dr Oz Show \" را به اجرا درمی آورد
[ترجمه گوگل]در ماه سپتامبر مهمت اوز - جراح قلب، همکاران شما کتابچه راهنمای مالک، و شفا دهنده قدیم ساکن در The Oprah Winfrey Show - یک نمایش سخنرانی روزانه، Dr Oz Show آغاز می کند

15. They also introduced me to Tera Thomas, friend, coauthor, and editor of Bringers of the Dawn.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین مرا به Tera توماس، دوست، نویسنده، و سردبیر of دان معرفی کردند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین من را به تارا توماس، دوست، همکار و سردبیر Bringers of Dawn معرفی کردند

پیشنهاد کاربران

پدید آورنده مشترک

نویسنده همکار


کلمات دیگر: