کلمه جو
صفحه اصلی

indubitable


معنی : بی چون و چرا، بدون شک، بدون تردید
معانی دیگر : بی شک، بی شبهه، مسلم، یقین، بی گمان، بی دودلی

انگلیسی به فارسی

بدون شک، بدون تردید، بی چون و چرا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: indubitably (adv.), indubitability (n.), indubitableness (n.)
• : تعریف: without question; certain.
متضاد: doubtful, dubious, questionable
مشابه: absolute, beyond question, certain

- That there will be another eruption of the volcano is indubitable; the question is when.
[ترجمه ترگمان] اینکه فوران دیگری از آتشفشان به وجود خواهد آمد، قطعی است؛ سوال این است که چه زمانی
[ترجمه گوگل] فوران دیگری از آتشفشان وجود نخواهد داشت؛ این سوال زمانی است

• certain, unquestionable, obvious
something that is indubitable is definite and cannot be doubted; a formal word.

مترادف و متضاد

بی چون و چرا (صفت)
incontrovertible, incontestable, peremptory, indisputable, indubitable

بدون شک (صفت)
undoubted, indubitable

بدون تردید (صفت)
undoubted, indubitable

جملات نمونه

1. His brilliance renders this film an indubitable classic.
[ترجمه ترگمان]درخشندگی و درخشندگی او این فیلم را به صورت یک اثر کلاسیک و قطعی در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]درخشش او این فیلم را یک کلاسیک بی قید و شرط می سازد

2. The indubitable evidence we produced bore down our opponents in the debate.
[ترجمه ترگمان]اثبات قطعی و قطعی که ما تولید کردیم، رقبای ما را در این مناظره نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]شواهد بی قید و شرطی که ما تولید کردیم مخالفان ما را در بحث قرار دادیم

3. Indubitable evidences of an ancient custom of ritual regicide have been found over a great portion of the globe.
[ترجمه ترگمان]مدارک مستند از رسم باستانی of، که در بخش بزرگی از کره زمین یافت شده اند
[ترجمه گوگل]شواهد بی قید و شرط از یک عالم باستان از ریکایدس آیینی در بخش بزرگی از جهان یافت شده است

4. He consoled himself with the thought of the induBitaBle Benefits to the spread of the Gospel.
[ترجمه ترگمان]خود را با اندیشه of indubitable در گسترش انجیل تسلی می داد
[ترجمه گوگل]او خود را با اندیشه مزایای induBitaBle به گسترش انجیل دلسرد کرد

5. But indubitable that the Controlling is a necessary factor in the identifying process of Associated Relationship.
[ترجمه ترگمان]اما شکی نیست که کنترل یک عامل ضروری در شناسایی فرآیند شناسایی ارتباط مرتبط است
[ترجمه گوگل]اما مشکوک است که کنترل یک عامل ضروری در روند شناسایی ارتباط Associated است

6. It is indubitable that at the arrival of each fresh Fosyte child he was quite upset.
[ترجمه ترگمان]این مسلم است که در ورود هر بچه Fosyte، او کام لا ناراحت بود
[ترجمه گوگل]بی تردید است که در هنگام ورود هر کودک تازه فوزیته کاملا ناراحت شد

7. The growth of the whole market is indubitable as expectancy.
[ترجمه ترگمان]رشد کل بازار به عنوان امید به امید است
[ترجمه گوگل]رشد کل بازار، به عنوان امیدبخش نامعلوم است

8. What is indubitable is that every effect must have a cause.
[ترجمه ترگمان]آنچه مسلم و مسلم است این است که هر تاثیر باید علتی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بدون شک این است که هر اثر باید علتی داشته باشد

9. It is indubitable that good region advantage and good investment environment are playing important role.
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که مزیت منطقه خوب و محیط سرمایه گذاری خوب نقش مهمی ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]بی تردید مزیت منطقه خوب و محیط سرمایه گذاری خوب نقش مهمی ایفا می کنند

10. He is the music talented person, this is indubitable.
[ترجمه ترگمان]مسلم است که او یک فرد با استعداد است
[ترجمه گوگل]او شخص موسیقی با استعداد است، این بی قید و شرط است


کلمات دیگر: