کلمه جو
صفحه اصلی

fluency


معنی : سلاست، روانی
معانی دیگر : شیوایی، فصاحت، (سخن و نگارش) روانی، (گفتار) راحتی، زبان آوری

انگلیسی به فارسی

سربلندی، روانی، سلاست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the ability to speak or write smoothly and easily in another language.

- The students achieved fluency in German by spending a year in Berlin.
[ترجمه ترگمان] دانشجویان با گذراندن یک سال در برلین به زبان آلمانی تسلط یافتند
[ترجمه گوگل] دانش آموزان با گذراندن یک سال در برلین، به زبان آلمانی به روان شناسی دست یافتند

• quality of being fluent, ability to speak and write easily, eloquence, articulateness; gracefulness; fluidness
fluency is the quality or the state of being fluent.

مترادف و متضاد

سلاست (اسم)
expressiveness, smoothness, clearness, fluency

روانی (اسم)
flow, facility, fluency, versatility, freedom, volubility

ease of expression


Synonyms: volubility, eloquence, facility


جملات نمونه

1. a style characterized by fluency and clarity
سبکی که ویژگی آن شیوایی و روشنی است.

2. he speaks five languages with fluency
او پنج زبان را به روانی حرف می زند.

3. Fluency in spoken English is essential.
[ترجمه ترگمان]رشد شیوایی در زبان انگلیسی ضروری است
[ترجمه گوگل]Fluency در گفتار انگلیسی ضروری است

4. Some young children achieve great fluency in their reading.
[ترجمه قاسمی فرد] بعضی از بچه ها در روان خوانی پیشرفت زیادی کردند.
[ترجمه Mahsa] بعضی از بچه ها کم سن و سال بدست اوردن رسایی فوق العاده ای در رو خوانی خود
[ترجمه امیرمحمد] بعضی بچهای کم سن در خواندن تسلط خوبی یافتند
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان در مطالعه خود به شیوایی فراوان دست می یابند
[ترجمه گوگل]بعضی از بچه های جوان در خواندن خود به شدت رواج پیدا می کنند

5. More practice will make you speak with greater fluency.
[ترجمه ترگمان]تمرین بیشتر باعث می شود که شما با شیوایی بیشتر صحبت کنید
[ترجمه گوگل]تمرین بیشتر باعث می شود که شما با استعداد بیشتری صحبت کنید

6. His son was praised for speeches of remarkable fluency.
[ترجمه ترگمان]پسر او به خاطر سخنرانی شیوایی، مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پسرش به خاطر سخنرانی های غریب قابل توجهش ستایش شد

7. Though lacking in fluency, he spoke to the point.
[ترجمه ترگمان]هرچند که بی آن که حرف بزند به نکته دیگری اشاره کرد
[ترجمه گوگل]اگرچه فاقد روحیه است، او به این نکته اشاره کرد

8. The research investigates how foreign speakers gain fluency.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه speakers خارجی شیوایی خود را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]این تحقیق به بررسی نحوه سخنرانی های خارجی سخاوتمندانه می پردازد

9. Fluency in three languages qualifies her for work in the European Parliament.
[ترجمه ترگمان]رشد شیوایی در سه زبان او را برای کار در پارلمان اروپا واجد شرایط می داند
[ترجمه گوگل]افتخار در سه زبان او را برای کار در پارلمان اروپا واجد شرایط می کند

10. Business people often think that fluency and communication take precedence over grammar when speaking.
[ترجمه ترگمان]افراد تجاری اغلب فکر می کنند که شیوایی و ارتباط هنگام صحبت، بر دستور زبان برتری دارند
[ترجمه گوگل]مردم کسب و کار اغلب فکر می کنند که سخنرانی گرامری و ارتباطات بر گرامریت اهمیت دارد

11. One of the requirements of the job is fluency in two or more African languages.
[ترجمه ترگمان]یکی از الزامات این کار، شیوایی در دو یا چند زبان آفریقایی است
[ترجمه گوگل]یکی از الزامات کار این است که در دو یا چند زبان آفریقایی مسلط است

12. To work as a translator, you need fluency in at least one foreign language.
[ترجمه ترگمان]برای کار به عنوان مترجم، باید حداقل یک زبان خارجی را کنترل کنید
[ترجمه گوگل]برای کار به عنوان مترجم، به حداقل یک زبان خارجی نیاز دارید

13. Understanding the grammar rules may reinforce fluency and accuracy, but will not of itself enable you to speak correctly.
[ترجمه ترگمان]درک قوانین دستور زبان ممکن است شیوایی و دقت را تقویت کند، اما به خودی خود شما را قادر می سازد که درست صحبت کنید
[ترجمه گوگل]درک قواعد دستور زبان ممکن است روایی و دقت را تقویت کند، اما خودتان را قادر نخواهد کرد که به درستی صحبت کنید

14. His voice has a racy fluency blended with the intuitive lilt of generations.
[ترجمه ترگمان]صدای او یک روان racy با وزن بصری نسل ها دارد
[ترجمه گوگل]صدای او دارای روشی آرام است که با آرامش نسبی نسل ها ترکیب شده است

A style characterized by fluency and clarity.

سبکی که ویژگی آن شیوایی و روشنی است.


He speaks five languages with fluency.

او پنج زبان را روان حرف می‌زند.


پیشنهاد کاربران

صراحت کلام

روانی - سلاست

تسلط

سیالی


کلمات دیگر: