کلمه جو
صفحه اصلی

overindulgence


معنی : افراط، ازادی بیش از حد دادن
معانی دیگر : اغماض بیش از حد، لوس کردن، ننر کردن، فزون بخشودگی، نادیده پنداری

انگلیسی به فارسی

آزادی بیش از حد دادن، افراط


انگلیسی به انگلیسی

• excessive indulgence; excessive self-indulgence; spoiling

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of indulgence.

مترادف و متضاد

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

ازادی بیش از حد دادن (اسم)
overindulgence

جملات نمونه

1. The menu offers a temptation to over-indulgence.
[ترجمه ترگمان]منوی غذا، وسوسه ای را برای بیش از حد مجاز نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این منو، وسوسه را برای بیش از حد تحقیر ارائه می دهد

2. After the annual over-indulgence your New Year resolutions will probably include healthy eating.
[ترجمه ترگمان]بعد از گذشت بیش از حد، تصمیمات سال جدید شما احتمالا شامل خوردن غذاهای سالم خواهند بود
[ترجمه گوگل]پس از سالیانه بیش از حد محبت، قطعنامه های سال نو، احتمالا شامل غذای سالم خواهد بود

3. We must avoid overindulgence and conspicuous consumption.
[ترجمه ترگمان]ما باید از overindulgence و مصرف آشکار اجتناب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از کم توجهی و مصرف آشکار جلوگیری کنیم

4. Escapist tendencies may lead to overindulgence.
[ترجمه ترگمان]گرایش های escapist ممکن است منجر به overindulgence شوند
[ترجمه گوگل]گرایش های فرار از زندان ممکن است به بیش از حد انسداد منجر شود

5. Extravagance and overindulgence are not a cure if you're feeling sorry for yourself.
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر خودت احساس تاسف کنی، extravagance و overindulgence درمانی هم نیستند
[ترجمه گوگل]اگر احساس ناراحتی برای خودتان داشته باشید، عصبانیت و بیش از حد انسانی درمان نیست

6. Overindulgence could lead to problems with digestion.
[ترجمه ترگمان]overindulgence می تواند منجر به مشکلاتی با هضم شود
[ترجمه گوگل]بیش از حد سستی می تواند به مشکلات هضم منجر شود

7. Overindulgence in computer games contributes to myopia and obesity.
[ترجمه ترگمان]overindulgence در بازی های کامپیوتری منجر به چاقی و چاقی می شود
[ترجمه گوگل]بی نظمی در بازی های کامپیوتری به نزدیک بینی و چاقی کمک می کند

8. The child was spoiled by overindulgence.
[ترجمه ترگمان]کودک توسط overindulgence لوس شد
[ترجمه گوگل]کودک بیش از حد محروم بود

9. Because of overindulgence in food and drink, he is really fat now.
[ترجمه ترگمان]به خاطر overindulgence در غذا و نوشیدنی، اون الان خیلی چاقه
[ترجمه گوگل]از آنجا که بیش از حد مستحکم در غذا و نوشیدنی است، او واقعا چاق است

10. Overindulgence will be a problem if you are out in a social setting.
[ترجمه ترگمان]اگر در یک محیط اجتماعی حضور داشته باشید، مشکل می تواند مشکل ساز باشد
[ترجمه گوگل]اگر شما در محیط اجتماعی قرار دارید، بیش از حد سستی مشکل خواهد بود

11. Control appetite. Overindulgence clogs body and mind.
[ترجمه ترگمان] اشتهای \"کنترل\" جسم و جسم و مغز
[ترجمه گوگل]اشتها را کنترل کنید بیش از حد انسداد بدن و ذهن را مسدود می کند

12. Overindulgence leads to ruin.
[ترجمه ترگمان]overindulgence منجر به نابودی میشه
[ترجمه گوگل]بی نظمی منجر به خراب شدن می شود

13. Overindulgence will mean poor health.
[ترجمه ترگمان]overindulgence به معنای سلامتی ضعیف است
[ترجمه گوگل]بی اعتمادی به معنای سلامت بد است

14. You must learn moderation to avoid liver problems or other problems related overindulgence.
[ترجمه ترگمان]شما باید اعتدال را یاد بگیرید تا از مشکلات کبد یا مشکلات دیگر مربوط به overindulgence اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از مشکلات کبد و یا مشکلات مربوط به مشکلات دیگر باید مدرن آموخت

پیشنهاد کاربران

اسان گیری های افراطی
ازادی بیش از حد دادن


کلمات دیگر: