کلمه جو
صفحه اصلی

individualize


معنی : تشخیص دادن، تمیز دادن، از دیگران جدا کردن، بصورت فردی در اوردن، حالت ویژه دادن، منفرد ذکر کردن، تک کردن
معانی دیگر : فردی کردن، جداجدا در نظر گرفتن، جزئیات (یا ویژگی های) چیزی را برشمردن، دارای فردیت (تکبود) کردن، یگانه کردن، مجزا کردن، تک سازی

انگلیسی به فارسی

(از دیگران و سایرین) متمایز ساختن، شخصیت دادن به، جدا کردن، مجزا کردن، بصورت فردی در آوردن


فردا، از دیگران جدا کردن، بصورت فردی در اوردن، تمیز دادن، تشخیص دادن، حالت ویژه دادن، منفرد ذکر کردن، تک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: individualizes, individualizing, individualized
مشتقات: individualization (n.)
(1) تعریف: to make distinct, unique, or suited to a particular person or thing.

- The class is too large to allow the teacher to individualize instruction.
[ترجمه ترگمان] کلاس خیلی بزرگ است که به معلم اجازه تدریس ندهد
[ترجمه گوگل] کلاس خیلی بزرگ است تا معلم بتواند دستورالعمل را به صورت جداگانه انجام دهد

(2) تعریف: to treat or take into account separately or individually.

• make individual, cause to be distinctive; treat as separate or distinct (also individualise)
if you individualize something, you make it different from other things so that it can be recognized or identified; a formal word.

مترادف و متضاد

تشخیص دادن (فعل)
tell, recognize, find, judge, prognosticate, assess, distinguish, diagnose, discern, descry, individualize, espy

تمیز دادن (فعل)
distinguish, discern, identify, individualize, individuate

از دیگران جدا کردن (فعل)
individualize

بصورت فردی در اوردن (فعل)
individualize

حالت ویژه دادن (فعل)
individualize

منفرد ذکر کردن (فعل)
individualize

تک کردن (فعل)
individualize, singularize

جملات نمونه

1. we tried to individualize each room by hanging up pictures
ما کوشیدیم با آویختن تصویر هر یک از اتاق ها را دارای ویژگی کنیم.

2. the clothes and perfumes that individualize some women
لباس ها و عطرهایی که برخی زنان را مشخص می کند

3. Does your style of writing individualize your work?
[ترجمه ترگمان]روش نوشتن روش کار تو رو می نویسه؟
[ترجمه گوگل]آیا سبک خود را از نوشتن کار منحصر به فرد خود را؟

4. His writing style strongly individualizes his work.
[ترجمه ترگمان]سبک نویسندگی او به شدت کار خود را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]سبک نوشتن او به شدت کار خود را فردا می کند

5. The hospital gives individualized care/attention/treatment to all its patients.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان مراقبت و درمان فردی را برای تمام بیماران خود درمان می کند
[ترجمه گوگل]بیمارستان به تمام بیماران خود مراقبت / توجه / درمان فردی می دهد

6. The use of drugs is individualized for every patient.
[ترجمه ترگمان]استفاده از داروها برای هر بیمار فردی فردی است
[ترجمه گوگل]استفاده از داروها برای هر بیمار یکسان است

7. Prisoners try to individualize their cells by hanging up pictures, etc.
[ترجمه ترگمان]زندانیان سعی می کنند با آویزان کردن عکس ها، سلول های خود را تمیز کنند
[ترجمه گوگل]زندانیان سعی می کنند سلول های خود را با انقباض تصاویر و غیره سعی کنند

8. The integration of individualized information with more general knowledge and theory is a complex cognitive task, which experienced professionals perform frequently.
[ترجمه ترگمان]ادغام اطلاعات فردی با دانش و دانش عمومی بیشتر، یک کار شناختی پیچیده است که حرفه ای ها بارها اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]ادغام اطلاعات فردی با دانش و تئوری عمومی، یک وظیفه شناختی پیچیده است که متخصصان حرفه ای را به طور مرتب تجربه می کنند

9. This, together with their individualized features, creates an enormously lifelike impression.
[ترجمه ترگمان]این، همراه با ویژگی های فردی آن ها، تاثیر زیادی بر جای می گذارد
[ترجمه گوگل]این، همراه با ویژگی های فردی خود، یک تصور بسیار جالب را ایجاد می کند

10. Conventional compared with individualized chemotherapy for childhood acute lymphoblastic leukemia.
[ترجمه ترگمان]روش های مرسوم در مقایسه با شیمی درمانی مخصوص کودکان مبتلا به سرطان خون حاد دوران کودکی
[ترجمه گوگل]عادی در مقایسه با شیمی درمانی فردی برای لوسمی لنفوبلاستی حاد کودکان

11. Few companies have committed to individualized employee assistance on eldercare issues.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از شرکت ها به کمک کارمندان فردی در مسایل eldercare متعهد شده اند
[ترجمه گوگل]چند شرکت متعهد به کمک فردی به کارکنان در مورد مسائل مربوط به مراقبت از والدین هستند

12. Such a scene must be individualized within the second session to include elements your client provides.
[ترجمه ترگمان]چنین صحنه ای باید در جلسه دوم فردی باشد تا شامل عناصری باشد که مشتری شما فراهم می کند
[ترجمه گوگل]چنین صحنه ای باید در جلسه دوم به صورت فردی باشد تا شامل عناصری که مشتری شما را فراهم می کند

13. To individualize tutoring for students is a main goal to design CAIsystem.
[ترجمه ترگمان]آموزش مربیگری برای دانش آموزان هدف اصلی طراحی CAIsystem است
[ترجمه گوگل]هدف اصلی طراحی CAIsystem برای تکالیف تدریس برای دانش آموزان است

14. Make sure to individualize our program.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که برنامه خود را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که برنامه ما را شخصی سازی کنید

15. Additional, every fund has its individual character, individualize like the person same.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر صندوق یک ویژگی منحصر به فردی دارد که مانند آن فرد است
[ترجمه گوگل]اضافی، هر صندوق دارای شخصیت فردی است، فردی مانند شخص یکسان است

We tried to individualize each room by hanging up pictures.

ما کوشیدیم با آویختن تصویر در هر یک از اتاق‌ها به آن شخصیت دهیم.


Individualized checks on which the individual's name and address have been printed.

چک‌های بانکی اختصاصی که نام و نشانی شخص روی آن چاپ شده است.


پیشنهاد کاربران

متمایز کردن

Recognize && Identify


کلمات دیگر: