کلمه جو
صفحه اصلی

honeymoon


معنی : ماهعسل، ماه عسل رفتن
معانی دیگر : (مجازی) دوران دوستی (معمولا کوتاه و در آغاز کار)، دوران خوشی و مودت، ماه عسل داشتن یا گذراندن

انگلیسی به فارسی

ماهعسل، ماه عسل رفتن


ماه عسل، ماهعسل، ماه عسل رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a vacation or trip taken by a couple to celebrate their marriage.

(2) تعریف: the early months of a marriage.

(3) تعریف: the initial harmonious period of any relationship.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: honeymoons, honeymooning, honeymooned
مشتقات: honeymooner (n.)
• : تعریف: to spend the time of a honeymoon (usu. fol. by in or on).

• vacation taken by a newly married couple after their wedding; first month after a wedding
go on a honeymoon, vacation together after a wedding (about a newly married couple)
a honeymoon is a holiday taken by a newly-married couple.
a honeymoon is also a period of time after the start of a new job or government when everyone is pleased with the people concerned.

مترادف و متضاد

ماه عسل (اسم)
honeymoon

ماه عسل رفتن (فعل)
honeymoon

جملات نمونه

1. the honeymoon between the prime minister and the parliament did not last long
ماه عسل نخست وزیر و مجلس شورا چندان طولانی نبود.

2. joan and i spent our honeymoon in washington
من و جون ماه عسل خود را در واشنگتن گذراندیم.

3. We went to Italy on our honeymoon.
[ترجمه ترگمان] ماه عسل رفتیم ایتالیا
[ترجمه گوگل]ما در ماه عسل به ایتالیا سفر کردیم

4. We had a brief honeymoon in Paris.
[ترجمه ترگمان]ماه عسل کوتاهی در پاریس داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در ماه پاریس ماه عسل داشتیم

5. Her honeymoon seemed a distant memory .
[ترجمه ترگمان]ماه عسل او یک خاطره دور از دور به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]ماه عسل او به نظر می رسید حافظه دور

6. There was always a honeymoon period when Mum started a new job.
[ترجمه ترگمان]همیشه وقتی مامان کار جدیدی را شروع می کرد یک دوره ماه عسل وجود داشت
[ترجمه گوگل]همیشه یک دوره ماه عسل زمانی بود که مادر شروع به کار جدید کرد

7. Where are you going on your honeymoon?
[ترجمه ترگمان]ماه عسل شما کجا می روید؟
[ترجمه گوگل]شما در ماه عسل خود کجا هستید؟

8. Congratulations and have a beautiful honeymoon.
[ترجمه ترگمان] تبریک میگم و ماه عسل قشنگی دارین
[ترجمه گوگل]تبریک و یک ماه عسل زیبا

9. Their marriage began to founder soon after the honeymoon.
[ترجمه ترگمان]ازدواج آن ها بعد از ماه عسل شروع شد
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها به زودی پس از ماه عسل آغاز شد

10. They go on honeymoon the day after the wedding.
[ترجمه ترگمان]اونا روز بعد از عروسی میرن ماه عسل
[ترجمه گوگل]آنها روز بعد از عروسی ماه عسل می روند

11. The hotel was full of honeymoon couples.
[ترجمه ترگمان]هتل پر از زوج های ماه عسل بود
[ترجمه گوگل]هتل پر از زوج های ماه عسل بود

12. The honeymoon period for the government is now over.
[ترجمه ترگمان]دوره ماه عسل برای دولت به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]دوره ماه عسل برای دولت اکنون تمام شده است

13. He promised her a honeymoon in Paris when they got married, and she held him to it.
[ترجمه ترگمان]به او وعده ماه عسل در پاریس داد که ازدواج کردند و او هم او را نزد خود نگه داشت
[ترجمه گوگل]او هنگامی که ازدواج کرد، یک ماه عسل را در پاریس قول داد، و او را به آنجا برد

14. While on honeymoon in Bali, she learned to scuba dive.
[ترجمه ترگمان]او در ماه عسل در بالی به غواصی پرداخت
[ترجمه گوگل]در حالی که در ماه عسل در بالی، او به غواصی آموخت

15. The honeymoon period is over now for the new President.
[ترجمه ترگمان]دوره ماه عسل برای رئیس جمهور جدید تمام شده است
[ترجمه گوگل]این دوره ماه عسل در حال حاضر برای رئیس جمهور جدید است

Joan and I spent our honeymoon in Washington.

من و جون ماه عسل خود را در واشنگتن گذراندیم.


The honeymoon between the prime minister and the parliament did not last long.

ماه عسل نخست‌وزیر و مجلس شورا چندان طولانی نبود.


They honeymooned in Yazd.

آنها ماه عسل خود را در یزد گذراندند.


پیشنهاد کاربران

ماه عسل داشتن. ماه عسل گذراندن

ماه عسل


کلمات دیگر: