1. hooded eyes
چشمان نیم بسته
2. a hooded monk
راهب باشلق به سر
3. They hooded him before hanging him.
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از اینکه او را به دار بزنند سرشان را با کلاه دار زدند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از حلق آویز کردن او، او را گرفتند
4. He was wearing black combat trousers and a hooded fleece.
[ترجمه ترگمان]اون شلوار نظامی سیاه پوشیده بود و یه لباس کلاهدار سیاه پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او پوشیدن شلوار مبارزه سیاه و پشم گوسفند وجانوران دیگر بود
5. He was watching her through hooded lids.
[ترجمه ترگمان]او داشت از میان پلک های نیم رخش به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او او را از طریق درب های هود تماشا می کرد
6. The class was held hostage by a hooded gunman.
[ترجمه ترگمان]کلاس توسط مرد مسلح نقاب دار به گروگان گرفته شد
[ترجمه گوگل]این گروه توسط یک قهرمان موشکی با دستگیره گروگان گرفته شد
7. He gave me a small clock hooded with a glass cover.
[ترجمه ترگمان]او به من یک ساعت کوچک را با پوشش شیشه ای به من داد
[ترجمه گوگل]او یک ساعت کوچک با پوشش شیشه ای به من داد
8. A third hooded crow joined them.
[ترجمه ترگمان]یک کلاغ سیاه سومی هم به آن ها ملحق شد
[ترجمه گوگل]سومین کلاه کاسه ای به آنها پیوست
9. Hooded gunmen burst into a home in Lima on Sunday and shot to death at least 15 people.
[ترجمه ترگمان]مردان مسلح Hooded روز یکشنبه به خانه ای در لیما شلیک کردند و دست کم ۱۵ نفر را به ضرب گلوله کشتند
[ترجمه گوگل]افراد مسلح با لباس پوشیدن یکشنبه در یک خانه در لیما مریض شدند و حداقل 15 نفر را کشتند
10. Perhaps the hooded crows thought it was a game, perhaps they misjudged his skill and speed.
[ترجمه ترگمان]شاید کلاغ ها کلاه دار فکر می کردند که این یک بازی است، شاید در مورد مهارت و سرعت او قضاوت کرده باشند
[ترجمه گوگل]شاید کلاغ های کثیف فکر می کردند این یک بازی بود، شاید آنها مهارت و سرعت خود را از دست دادند
11. Something about his eyes was hooded, making his eyes, briefly, resemble hers.
[ترجمه ترگمان]چیزی در چشمانش دیده می شد که سرش را با لباس کلاهدار تیره کرده بود
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد چشمانش بود، و چشمانش، به طور خلاصه، شبیه به او بود
12. The old woman lifted her hooded eyes, looked at me, and went back to sleep.
[ترجمه ترگمان]پیرزن با کلاه شنلش را بلند کرد و به من نگاه کرد و به خواب رفت
[ترجمه گوگل]زن قدبلند چشم های کاپوتش را برداشت، به من نگاه کرد و به خواب رفت
13. In the case of the rare hooded crane, the introduction of a foreign herpes virus has threatened the remaining wild population.
[ترجمه ترگمان]در مورد یک جغد شنل دار نادر، معرفی یک ویروس تب خال خارجی، جمعیت وحشی باقیمانده را تهدید کرده است
[ترجمه گوگل]در مورد جرثقیل نازک کاپوت، معرفی یک ویروس تبخال دیگر، جمعیت وحشی باقی مانده را تهدید می کند
14. Otherwise, out of doors, more practical hooded cloaks were worn over knee-length tunics.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، بیرون از خانه با شنل های کلاه دار بیشتر پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، در خارج از منزل، کت و شلوار های گاه به گاه عملیات بیشتری روی تونیک های زانو پوشانده می شد