کلمه جو
صفحه اصلی

merchant


معنی : خواجه، تاجر، بازرگان، مرد تاجر، سودا گر، برای فروش
معانی دیگر : کاسب، کاسبکار، پیشه ور، معامله گر، دکاندار، مغازه دار، بازرگانی، تجارتی، سوداگری، داد و ستد کردن، سوداگری کردن، وابسته به ناوگان بازرگانی

انگلیسی به فارسی

بازرگان، تاجر، داد وستد کردن، سوداگر


بازرگان، تاجر، مرد تاجر، خواجه، سودا گر، برای فروش


انگلیسی به انگلیسی

• seller, marketer; trader, retailer
mercantile, commercial, of or pertaining to trade or commerce, industrial
a merchant is a person who buys or sells goods in large quantities, especially someone who imports and exports goods.
merchant seamen or ships are involved in carrying goods for trade.

مترادف و متضاد

خواجه (اسم)
neuter, host, boss, eunuch, wether, dignitary, vizier, merchant, owner, man of distinction, wazir, wealthy man

تاجر (اسم)
trafficker, monger, chapman, businessman, merchant, tradesfolk

بازرگان (اسم)
monger, businessman, merchant, trader

مرد تاجر (اسم)
merchant

سوداگر (اسم)
tradesman, trafficker, merchant, trader, transactor

برای فروش (صفت)
merchant, commercial

person who sells goods


Synonyms: broker, businessperson, consigner, dealer, exporter, handler, jobber, marketer, operator, retailer, salesperson, seller, sender, shipper, shopkeeper, storekeeper, trader, tradesperson, trafficker, tycoon, vendor, wholesaler


Antonyms: buyer, customer


جملات نمونه

1. merchant fleet
ناوگان بازرگانی

2. a merchant bank
(انگلیس) بانک بازرگانان

3. a merchant prince
ملک التجار

4. a merchant who has made a number of enterprising journeys
بازرگانی که سفرهای متعدد تجاری انجام داده است

5. a merchant who lived in a beautiful mansion
تاجری که در یک کاخ زیبا زندگی می کرد

6. any merchant needs capital
هر بازرگانی نیاز به سرمایه دارد.

7. tea merchant
بازرگان چای

8. a provision merchant
فروشنده ی خواربار

9. a retail merchant
خرده فروش،پیله ور

10. a rich merchant
بازرگان پولدار

11. a rug merchant
تاجر فرش

12. a small merchant
یک تاجر کم سرمایه

13. a solvent merchant
بازرگان قادر به پرداخت بدهی های خود

14. a wealthy merchant
یک بازرگان دارا

15. a wholesale merchant
تاجر عمده فروش

16. the old merchant ransomed the captives
بازرگان پیر با دادن باج اسیران را رهانید.

17. what they merchant is lies and force
آنچه که آنان عرضه می کنند دروغ است و زور.

18. he proved his wizardry as a merchant
او مهارت خود را به عنوان یک بازرگان اثبات کرد.

19. for fifty years he served the household of a merchant
پنجاه سال در خانه ی تاجری نوکری کرد.

20. after a two-year hitch in the army, he became a merchant
پس از یک خدمت دو ساله در ارتش به تجارت پرداخت.

21. A strong side wind caused the merchant ship to lie along.
[ترجمه ترگمان]باد تندی می وزید و کشتی تجاری را به روی خود می کشید
[ترجمه گوگل]یک باد قوی، موجب شد که کشتی تجارتی در کنار دروازه قرار گیرد

22. He served on a merchant cruiser.
[ترجمه ترگمان]اون تو یه کشتی تفریحی بازرگانی خدمت کرد
[ترجمه گوگل]او در خلبان تجاری خدمت کرده است

23. The merchant wants to expand his business.
[ترجمه Sajedeh] بازرگان می خواهد تجارت خود را گسترش دهد.
[ترجمه ترگمان]بازرگان میخواد کارش رو گسترش بده
[ترجمه گوگل]تاجر می خواهد کسب و کار خود را گسترش دهد

24. He traded as a tobacco merchant.
[ترجمه ترگمان]او مثل یک تاجر توتون تجارت می کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک تاجر توتون و تنباکو معامله شد

25. A merchant is intent on making money.
[ترجمه ترگمان]یک تاجر قصد دارد پول در بیاورد
[ترجمه گوگل]یک تاجر قصد دارد پول بسازد

26. The main function of the merchant banks is to raise capital for industry.
[ترجمه ترگمان]وظیفه اصلی بانک های بازرگانی افزایش سرمایه صنعت است
[ترجمه گوگل]عملکرد اصلی بانک های تجاری این است که سرمایه برای صنعت را افزایش دهد

a rug merchant

تاجر فرش


Lallehzar merchants closed their shops in protest.

دکان‌داران لاله‌زار مغازه‌های خود را به‌عنوان اعتراض بستند.


a merchant bank

(انگلیس) بانک بازرگانان


What they merchant is lies and force.

آنچه که آنان عرضه می‌کنند، دروغ است و زور.


پیشنهاد کاربران

تاجر
تعریف:
A person whose job is to buy and sell goods in large amounts
جمله نمونه:
This merchant doesn’t have credit at this store anymore

تاجر بازرگان
he is a formost merchant
he also emport to our country & export to many countries

تاجر
بازاری

پذیرنده: ( شخص حقیقی یا حقوقی است که با پذیرش کارت بانکی و با استفاده از ابزار پذیرش نسبت به فروش کالا و یا ارائه خدمات به دارندگان کارت اقدام نماید )

معنی تاجر یعنی بازرگان


کلمات دیگر: