کلمه جو
صفحه اصلی

infract


معنی : نقض کردن، شکستن، تخلف کردن
معانی دیگر : (نادر) عهدشکنی کردن، قانون شکنی کردن، خرد کردن، نق­ کردن

انگلیسی به فارسی

شکستن، خرد کردن، نقض کردن، تخلف کردن


انگلیسی به انگلیسی

• infringe, violate, transgress (a commitment or obligation)

مترادف و متضاد

نقض کردن (فعل)
break, breach, gainsay, reverse, violate, quash, contravene, disaffirm, infract

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

تخلف کردن (فعل)
infract

جملات نمونه

1. This is a public website, DO NOT INFRACT THE LAW OF TAIWAN.
[ترجمه ترگمان]این یک وب سایت عمومی است، قانون OF را رعایت نکنید
[ترجمه گوگل]این یک وب سایت عمومی است، قانون نویسی تایوان را نقض نکنید

2. Any activity of invasion informed right could infract patient's person right and should be responsibility for laws.
[ترجمه ترگمان]هر گونه فعالیت تهاجمی به سمت راست می تواند فرد بیمار را درست تشخیص دهد و باید مسئولیت قوانین را بر عهده گیرد
[ترجمه گوگل]هرگونه فعالیت حقوقی آگاهانه میتواند حق فرد بیمار را مختل کند و باید مسئولیت قوانین را بر عهده بگیرد

3. This study is a reference in understanding fluid flow mechanism infract . . .
[ترجمه ترگمان]این مطالعه مرجعی برای درک مکانیسم جریان سیال infract است
[ترجمه گوگل]این مطالعه یک مرجع در درک مکانیسم جریان مایعات است

4. The development of science and technology makes it easy to collect and use personal information, and also makes it easy to infract it.
[ترجمه ترگمان]توسعه علم و فن آوری اطلاعات شخصی را آسان می کند و از اطلاعات شخصی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]توسعه علم و فناوری، جمع آوری و استفاده از اطلاعات شخصی را آسان می کند و همچنین آسان ساختن آن را نقض می کند

5. The development of science and technology makes it easy to collect and use personal information, and also makes it easy to infract personal information.
[ترجمه ترگمان]توسعه علم و فن آوری اطلاعات شخصی را آسان می کند و از اطلاعات شخصی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]توسعه علم و فناوری، جمع آوری و استفاده از اطلاعات شخصی را آسان می کند و همچنین اطلاعات شخصی را مختل می کند

6. Then, how to make the news public opinion supervision work efficiently and not to infract other rights?
[ترجمه ترگمان]سپس، چگونه باید نظر عمومی را به نحو احسن انجام داد و نه به نقض حقوق دیگران؟
[ترجمه گوگل]سپس، چگونه نظارت بر نظارت بر مطبوعات را به طور موثر انجام دهید و حقوق دیگر را نقض نکنید؟

7. The precondition of ICC jurisdiction is nations' common concert, and the inherent jurisdiction doesn't infract the principle of national sovereignty.
[ترجمه ترگمان]پیش شرط حوزه قضایی شورای بین المللی کریکت یک کنسرت مشترک است و حوزه قضایی ذاتی اصل حاکمیت ملی را به رسمیت نمی شناسد
[ترجمه گوگل]پیش شرط قضایی ICC کنسرت مشترک کشورها است و قضیه ذاتی اصل اصل حاکمیت ملی را نقض نمی کند

8. Juveniles, like defaults, ca major be charged with a felony, a misdemea major or, or a major infract conditionertion.
[ترجمه ترگمان]نوجوانان مانند پیش فرض ها، ممکن است متهم به یک جنایت، یک misdemea بزرگ و یا یک conditionertion بزرگ باشد
[ترجمه گوگل]نوجوانان، مانند پیش فرض ها، ممکن است به یک جنایت، یک اشتباه عمده یا یک تهدید بزرگ قلمداد شوند


کلمات دیگر: