کلمه جو
صفحه اصلی

inedible


معنی : غیر قابل خوردن، نخوردنی، ناخوردنی
معانی دیگر : غیر خوراکی

انگلیسی به فارسی

نخوردنی، ناخوردنی، غیر قابل خوردن


غیر خوراکی، غیر قابل خوردن، نخوردنی، ناخوردنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inedibility (n.)
• : تعریف: not suitable or safe to be eaten.
متضاد: edible

• cannot be eaten; not worth eating
something that is inedible is poisonous or too unpleasant to eat.

مترادف و متضاد

غیر قابل خوردن (صفت)
inedible

نخوردنی (صفت)
inedible

ناخوردنی (صفت)
inedible

unpalatable


Synonyms: uneatable, tasteless, unsavory, unappetizing, bad, spoiled, rotten, rancid, turned, tainted, sour, bitter, sickening, disagreeable, nauseating, indigestible, poisonous, contaminated, yucky, yukky, unpleasant-tasting, not fit to eat


Antonyms: edible, appetizing, delicious, comestible


جملات نمونه

1. the meat smelled and was completely inedible
گوشت بو گرفته و کاملا غیرقابل خوردن بود.

2. These chemicals make the fruit inedible.
[ترجمه ترگمان]این مواد شیمیایی میوه را غیرقابل خوردن می کنند
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی باعث می شود که میوه نوشیدنی باشد

3. The waiters were rude, the food inedible.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ها خشن بودند، غذا inedible
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ها بی ادب بودند، غذا نوشیدنی بود

4. Detainees complained of being given food which is inedible.
[ترجمه ترگمان]بازداشت شدگان از غذا خوردن که غیرقابل خوردن است شکایت کردند
[ترجمه گوگل]بازداشت شدگان شکایت کردند که غذا خورده شود که غیر قابل خوردن است

5. The meat was so burnt that it was inedible.
[ترجمه ترگمان]گوشت آن قدر سوخته بود که غیرقابل خوردن بود
[ترجمه گوگل]گوشت آنقدر سوخته بود که ناپایدار بود

6. The food was totally inedible.
[ترجمه محسن] غذا اصلا قابل خوردن نبود.
[ترجمه ترگمان] غذا کاملا inedible
[ترجمه گوگل]غذا کاملا ناپایدار بود

7. The grapes it produced were small and hard, inedible.
[ترجمه ترگمان]خوشه های انگور تولیدی کوچک و سخت و غیرقابل خوردن بودند
[ترجمه گوگل]انگورهایی که تولید می کردند، کوچک و سخت و غیر قابل خوردن بودند

8. It's inedible, but who would want to bother anyway, since they are at most two inches high!
[ترجمه ترگمان]این inedible، ولی چه کسی دلش می خواهد به هر حال به خودش زحمت بدهد، چون در دو اینچ بالاتر است!
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی است، اما هر کس که بخواهد به هرج و مرج زحمت بکشد، از آنجا که آنها بیش از دو اینچ بالا هستند!

9. The meat was inedible.
[ترجمه ترگمان]گوشت inedible بود
[ترجمه گوگل]گوشت غیر قابل خوردن بود

10. Sometimes the food was totally inedible.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها غذا کاملا inedible
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات غذا کاملا ناپایدار بود

11. This tree, Morus alba, produces poor, almost inedible, fruit.
[ترجمه ترگمان]این درخت، مورس alba، فقیر، تقریبا غیرقابل خوردن، میوه تولید می کند
[ترجمه گوگل]این درخت، مورس آلبا، میوه های فقیر، تقریبا ناپایدار را تولید می کند

12. An inedible or poisonous fungus with an umbrella-shaped fruiting body.
[ترجمه ترگمان]یک قارچ سمی و یا سمی با بدنه چتر شکل چتر دار
[ترجمه گوگل]یک قارچ غیر قابل خوردن یا سمی با بدن با شکوه شکل

13. This kind of oil is inedible and is used principally for lighting.
[ترجمه ترگمان]این نوع نفت غیرقابل خوردن است و اصولا برای نورپردازی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این نوع روغن غیر قابل خوردن است و عمدتا برای روشنایی استفاده می شود

14. Adequate facilities to render or denature the inedible meat product as applicable must be provided.
[ترجمه ترگمان]امکانات کافی برای ارائه یا denature محصول گوشت غیرقابل خوردن به عنوان قابل استفاده باید ارایه شود
[ترجمه گوگل]باید تجهیزات مناسب برای تولید یا عدم تولید گوشت نان گوشت به عنوان مورد استفاده قرار گیرد

15. Ate Chinese traditional medicine what inedible there is?
[ترجمه ترگمان]داروهای سنتی چینی چه چیزی را غیرقابل خوردن می کنند؟
[ترجمه گوگل]Ate چینی طب سنتی چیزی غیر خوراکی وجود دارد؟

The meat smelled and was completely inedible.

گوشت بو گرفته و کاملاً غیرقابل خوردن بود.



کلمات دیگر: